English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (5 milliseconds)
English Persian
visiting hours ساعات ملاقات
Other Matches
appointment قرار ملاقات وعده ملاقات
appointments قرار ملاقات وعده ملاقات
dead hours ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
ems dispatch تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
thoughtful hours ساعات تفکر
waking hours ساعات بیداری
workweek ساعات کارهفته
thoughtful hours ساعات فکر
off hours ساعات فراغت
silent hours ساعات خواب
office hours ساعات اداری
off hours ساعات بیکاری
hours of labor ساعات کار
duration of sunshine ساعات افتابی
dead hours ساعات خاموشی در شب
curfew period ساعات خاموشی
office hours ساعات کار
prime time ساعات پر بیننده
overtime ساعات اضافی
prime time ساعات اوج
prime time ساعات پر شنونده
impatient hours ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
the small hours ساعات بعد از نیمه شب
timetables جدول ساعات کار
hours of worship ساعات پرستش یا نماز
horoscopes جدول ساعات روز
commander's call ساعات در اختیار فرماندهی
horoscope جدول ساعات روز
timetabling جدول ساعات کار
timetable جدول ساعات کار
timetabled جدول ساعات کار
small hours ساعات عبادت صبحگاهی
happy hour <idiom> ساعات تفریح وخوشی
vacant hours ساعات بیکاری یا فراغت
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
quantity of leisure مقدار ساعات بیکاری
schooltime ساعات درس مدرسه
horary مربوط به ساعات دعایاکتاب دعا
time book دفتر ثبت ساعات کار
man-hours جمع تعداد ساعات کار
curfew period ساعات منع عبور و مرور
man-hour جمع تعداد ساعات کار
time sheet ورقه ثبت ساعات کار
canonical hours ساعات رسمی نماز یا عقد
daylight saving time افزودن یک ساعت بر ساعات روز
timetabling صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetable صورت اوقات برنامه ساعات کار
split shift تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
timetabled صورت اوقات برنامه ساعات کار
keep regular hours ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
timetables صورت اوقات برنامه ساعات کار
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
time chart جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
full timer بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
linkup ملاقات
visit ملاقات
visited ملاقات
visiting ملاقات
visits ملاقات
appointed day قرار ملاقات
audiences ملاقات رسمی
tryst قرار ملاقات
appointment قرار ملاقات
trysts قرار ملاقات
date [appointment] قرار ملاقات
appointed day وعده ملاقات
resorts ملاقات مکرر
stop by <idiom> ملاقات کردن
callers ملاقات کننده
caller ملاقات کننده
appointments وعده ملاقات
appointment وعده ملاقات
date [appointment] وعده ملاقات
revisit ملاقات مجدد
official meeting ملاقات رسمی
meeting ملاقات میتینگ
gang up ملاقات کردن
meeting ملاقات اجتماع
meetings ملاقات میتینگ
meetings ملاقات اجتماع
conjuncture ملاقات تصادفی
concourses محل ملاقات
concourse محل ملاقات
resorted ملاقات مکرر
resort ملاقات مکرر
audience ملاقات رسمی
revisited ملاقات مجدد
revisits ملاقات مجدد
meeter ملاقات کننده
revisiting ملاقات مجدد
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
appointments قرار های ملاقات
dates [appointments] وعده های ملاقات
obtain an appointment وقت ملاقات گرفتن
appointed days قرار های ملاقات
appointments وعده های ملاقات
appointed days وعده های ملاقات
assignation قرار ملاقات واگذاری
dates [appointments] قرار های ملاقات
revisits دوباره ملاقات کردن
rendezvous قرار ملاقات گذاشتن
tryst قرار ملاقات گذاشتن
trysts قرار ملاقات گذاشتن
revisited دوباره ملاقات کردن
visitant ملاقات کننده مهاجر
assignations قرار ملاقات واگذاری
redezvous رانده وو محل ملاقات
revisit دوباره ملاقات کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
miss an appointment از دست دادن قرار ملاقات
keep an appointment قبول کردن قرار ملاقات
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
meets معرفی شدن به ملاقات کردن
meet معرفی شدن به ملاقات کردن
redezvous وعده ملاقات اجتماع مجدد
It was a mere accident that we met. ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
to arrive in good time خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
fix someone up with someone <idiom> واسطه برای قرار ملاقات دونفر
lose touch with <idiom> از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
sidekicks تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
agendas لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
agenda لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
visits ملاقات کردن زیارت کردن
visited ملاقات کردن زیارت کردن
visit ملاقات کردن زیارت کردن
assemble انجمن کردن ملاقات کردن
assembles انجمن کردن ملاقات کردن
assembled انجمن کردن ملاقات کردن
redezvous تلاقی کردن ملاقات کردن
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com