Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (3 milliseconds)
English	Persian
libation	ساغر ریزی
libations	ساغر ریزی
Other Matches
cups	ساغر
cupped	ساغر
cup	ساغر
goblet	ساغر
goblets	ساغر
propine	ساغر را نوشیدن وبدیگری دادن
linear programming	برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
moulting	پر ریزی موی ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method	روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
molt	پر ریزی
deplumation	پر ریزی
inpouring	تو ریزی
foundation	پی ریزی
tininess	ریزی
gravelling	شن ریزی
shrouding	شن ریزی
landslip	فرو ریزی
bloodbath	خون ریزی
bloodbaths	خون ریزی
landslips	فرو ریزی
earthwork	خاک ریزی
budgeting	بودجه ریزی
perspiration	عرق ریزی
sweats	عرق ریزی
projecting	طرح ریزی
actification	سرکه ریزی
cast iron	چدن ریزی
suffusion	زیر ریزی
programming	برنامه ریزی
bellfounding	زنگ ریزی
evacuation	برون ریزی
acting out	برون ریزی
outflows	بیرون ریزی
outflow	بیرون ریزی
schematization	برنامه ریزی
effusion	برون ریزی
casting	چدن ریزی
fillings	خاک ریزی
foundry	چدن ریزی
foundries	چدن ریزی
effusions	برون ریزی
schematization	طرح ریزی
sweating	عرق ریزی
sweat	عرق ریزی
rip rap	سنگ ریزی
retropulsion	درون ریزی
planning <adj.>	برنامه ریزی
foundation	پی ریزی اساس
planning	طرح ریزی
filling	خاک ریزی
grouting	دوغاب ریزی
purge	برون ریزی
purges	برون ریزی
minuteness	ریزی ناچیزی
egestion	بیرون ریزی
designment	طراح ریزی
fineness	ریزی دانه ها
purged	برون ریزی
management	برنامه ریزی
managements	برنامه ریزی
green sand molding	قالب ریزی تر
gravelling	سنگ ریزی
foundation soil	پی ریزی ساختمان
modelling	طرح ریزی
fineness modulus	مدول ریزی
modeller	طرح ریزی
scheming	طرح ریزی
discharge	برون ریزی
concrete work	بتن ریزی
discharges	برون ریزی
iron foundry	اهن ریزی
circumfusion	دور ریزی
projections	طرح ریزی
chumming	طعمه ریزی
projection	طرح ریزی
placing concrete	بتن ریزی
macroplanning	برنامه ریزی کلان
embank	خاک ریزی کردن
fineness modulus	مدول نرمی و ریزی
fineness of lime	نرمی و ریزی اهک
mold	قالب ریزی کردن
ex ante	برنامه ریزی شده
financial planning	برنامه ریزی مالی
bottom pouring plate	صفحه سری ریزی
fire planning	طرح ریزی اتش
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
gun metal	فلز توپ ریزی
gun bronz	برنز توپ ریزی
central planning	برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning	برنامه ریزی متمرکز
centralized planning	برنامه ریزی متمرکز
goal programming	برنامه ریزی ارمانی
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
national planning	برنامه ریزی ملی
career planning	طرح ریزی مشاغل
linear programming	برنامه ریزی خطی
fineness modulus	مدول ریزی و نرمی
planning system	نظام برنامه ریزی
explosion	بیرون ریزی سروصدا
planning principles	اصول برنامه ریزی
planning cycle	دوره برنامه ریزی
jettisons	به دریا ریزی محموله
dietetics	برنامه ریزی غذایی
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
personnel development	برنامه ریزی استخدامی
overall planning	برنامه ریزی کلی
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
family planning	برنامه ریزی خانواده
contract scheduling	برنامه ریزی قرارداد
curriculum development	برنامه ریزی درسی
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
jettisoning	به دریا ریزی محموله
dynamic programming	برنامه ریزی پویا
planning model	الگوی برنامه ریزی
development planning	برنامه ریزی توسعه
bloodguiltiness	خون ریزی ناحق
planning horizon	مدت برنامه ریزی
planning horizon	افق برنامه ریزی
educational planning	برنامه ریزی اموزشی
adhoc planning	برنامه ریزی روزمره
agricultural planning	برنامه ریزی کشاورزی
jettison	به دریا ریزی محموله
economic planning	برنامه ریزی اقتصادی
jettisoned	به دریا ریزی محموله
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
population planning	برنامه ریزی جمعیت
plans	برنامه ریزی کردن
develop	برنامه ریزی و تولید
To lay the foundation.	پی نهادن ( پی ریزی کردن )
square away <idiom>	برنامه ریزی کردن
work out <idiom>	برنامه ریزی کردن
structuring	پی ریزی کردن ساختار
structures	پی ریزی کردن ساختار
structure	پی ریزی کردن ساختار
constructs	طرح ریزی کردن
constructing	طرح ریزی کردن
develops	برنامه ریزی و تولید
type metal	فلز حروف ریزی
plans	طرح ریزی کردن
state planning	برنامه ریزی دولتی
plan	برنامه ریزی کردن
plan	طرح ریزی کردن
stokehold	محل سوخت ریزی
swage	قالب ریزی کردن
system planning	طرح ریزی سیستم
metals	: سنگ ریزی کردن
metal	: سنگ ریزی کردن
to fill up an excavation	خاک ریزی کردن
transfer molding	قالب ریزی انتقالی
constructed	طرح ریزی کردن
construct	طرح ریزی کردن
program	برنامه ریزی کردن
salamander	مجرای شمش ریزی
moulds	قالب ریزی کردن
moulded	قالب ریزی کردن
mould	قالب ریزی کردن
molds	قالب ریزی کردن
molded	قالب ریزی کردن
outlining	طرح ریزی کردن
outlines	طرح ریزی کردن
outlined	طرح ریزی کردن
sowed	مجرای شمش ریزی
programs	برنامه ریزی کردن
projects	کاربرنامه ریزی شده
projects	طرح ریزی کردن
projected	کاربرنامه ریزی شده
projected	طرح ریزی کردن
project	کاربرنامه ریزی شده
project	طرح ریزی کردن
outline	طرح ریزی کردن
preplanned	طرح ریزی شده
quadratic programming	برنامه ریزی غیرخطی
quantitative programming	برنامه ریزی کمی
explosions	بیرون ریزی سروصدا
regional planning	برنامه ریزی منطقهای
rip par in dam slope	سنگ ریزی در شیب سد
road embankment	خاک ریزی جاده
sows	مجرای شمش ریزی
rural planning	برنامه ریزی روستائی
sow	مجرای شمش ریزی
schedules	برنامه ریزی کردن
projectable	قابل طرح ریزی
programming methods	روشهای برنامه ریزی
production planning	برنامه ریزی تولید
product planning	برنامه ریزی محصولات
contriving	طرح ریزی کردن
contrives	طرح ریزی کردن
contrived	طرح ریزی کردن
contrive	طرح ریزی کردن
founds	قالب ریزی کردن
found	قالب ریزی کردن
timing	برنامه ریزی زمانی
ballast	شن ریزی مصالح شکسته
scheduled	برنامه ریزی کردن
sectoral planning	برنامه ریزی بخشی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com