English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (7 milliseconds)
English Persian
to sell short سام فروختن
Search result with all words
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
remainder باتخفیف فروختن
bundle فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundles فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundling فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
realised فروختن
realises فروختن
realising فروختن
realize فروختن
realized فروختن
realizes فروختن
realizing فروختن
resell دوباره فروختن
reselling دوباره فروختن
resells دوباره فروختن
resold دوباره فروختن
hawk جار زدن و جنس فروختن
hawk فروختن
hawked جار زدن و جنس فروختن
hawked فروختن
hawks جار زدن و جنس فروختن
hawks فروختن
undercut فروختن
undercuts فروختن
market فروختن
marketed فروختن
markets فروختن
wholesale بصورت عمده فروختن
outsell بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
sell فروختن بفروش رفتن
sell فروختن
selling فروختن بفروش رفتن
selling فروختن
sells فروختن بفروش رفتن
sells فروختن
sell out یکجا فروختن خیانت کردن
sell out فروختن
sell-out یکجا فروختن خیانت کردن
sell-out فروختن
sell-outs یکجا فروختن خیانت کردن
sell-outs فروختن
foreclose فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
slaughter به زیان فروختن
slaughtered به زیان فروختن
slaughters به زیان فروختن
retail بصورت جزئی فروختن
credit sale نسیه فروختن
forward sale نسیه فروختن
monger فروختن
regrate یکجاخریدن وخرده فروختن
sell by auction به مزایده فروختن
sell for cash نقد فروختن
sell off یکجا فروختن
sell off ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
sell on credit نسیه فروختن
sell up a debtor دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
to bring to the hammer هراج کردن بهراج فروختن
to deal in futures کالایاسهام پیش فروختن
to save bot cash نقد فروختن
to sell عمده فروختن
to sell یکجا فروختن
to sell at a loss بضر یا زیان فروختن
to sell by retail خرده فروختن
to sell dearly گران فروختن
to sell in lots تیکه تیکه فروختن
to sell in lots فال فال فروختن
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
to sell off ارزان فروختن
to sell or pat up at a بمزایده فروختن
undersell ارزان تر فروختن
vend فروختن
To sell something at a loss. چیزی را باضرر فروختن
sell like hotcakes <idiom> سریعا فروختن
turn over <idiom> فروختن
to put on the market فروختن
to place on the market فروختن
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com