Dictiornary-Farsi | ساکن اولیه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
Aborigine	ساکن اولیه


Other Matches

Ideal City	[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication	گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data	دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration	احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list	اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism	مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
static	ساکن
domiciled	ساکن
inert	ساکن
waveless	ساکن
residents	ساکن
denizens	ساکن
resident	ساکن
lodger	ساکن
lodgers	ساکن
dwelling	ساکن
stilly	ساکن
stillest	ساکن
stills	ساکن
inmates	ساکن
inmate	ساکن
dweller	ساکن
abider	ساکن
stiller	ساکن
still	ساکن
denizen	ساکن
slack water	اب ساکن
quiescent	ساکن
statist	ساکن
occupier	ساکن
occupiers	ساکن
inhabitant	ساکن
dwellings	ساکن
irenic	ساکن
stationary	ساکن
habitant	ساکن
resting	ساکن
residing	ساکن
dead	ساکن
occupant	ساکن
occupants	ساکن
abiding	ساکن
electrostatics	الکتریسیته ساکن
earthling	ساکن جهان
inhabiting	ساکن شدن
settle	ساکن کردن
domiciled in tehran	ساکن تهران
dead load	بار ساکن
inhabit	ساکن شدن
sojourner	ساکن موقتی
hospitaler	ساکن بیمارستان
calm	ساکت ساکن
settles	ساکن کردن
colonizing	ساکن شدن در
colonized	ساکن شدن در
hibernian	ساکن ایرلند
peopling	ساکن شدن
idle position	وضعیت ساکن
peopled	ساکن شدن
indwell	ساکن شدن
colonizes	ساکن شدن در
stagirite	ساکن شهر
abide	ساکن شدن
abides	ساکن شدن
colonised	ساکن شدن در
colonises	ساکن شدن در
hellion	ساکن جهنم
colonising	ساکن شدن در
colonize	ساکن شدن در
peoples	ساکن شدن
chthonic	ساکن زیرزمین
chthonian	ساکن زیرزمین
levantine	ساکن خاور
level point	سطح اب ساکن
libyan	ساکن لیبی
lunarian	ساکن ماه
easterner	ساکن مشرق
easterners	ساکن مشرق
pacific	اقیانوس ساکن
northern	ساکن شمال
nonresidence	غیر ساکن
nonresidency	غیر ساکن
abhide	ساکن شدن
pelagic	ساکن دریا
pekingeses	ساکن شهرپکن
freeman	ساکن شهر
freemen	ساکن شهر
pekineses	ساکن شهرپکن
levanter	ساکن خاور
abided	ساکن شدن
rest mass	جرم ساکن
inhabits	ساکن شدن
breake contact	کنتاکت ساکن
silvicolous	ساکن جنگل
seasider	ساکن دریاکنار
rusticate	ساکن ده شدن
bedlamite	ساکن تیمارستان
denizen	ساکن کردن
denizens	ساکن کردن
rest position	وضعیت ساکن
isthmian	ساکن تنگه
isthmic	ساکن تنگه
calmed	ساکت ساکن
calmer	ساکت ساکن
calmest	ساکت ساکن
calming	ساکت ساکن
calms	ساکت ساکن
pekinese	ساکن شهرپکن
woodsy	ساکن جنگل
populates	ساکن شدن
populating	ساکن شدن
dwell	ساکن بودن
dwelled	ساکن بودن
dwells	ساکن بودن
steadied	ساکن شدن
suburbanite	ساکن حومه
mountaineer	ساکن کوه
steadying	ساکن شدن
populate	ساکن شدن
townie	ساکن شهر
townies	ساکن شهر
steadies	ساکن شدن
steadiest	ساکن شدن
townee	ساکن شهر
steady	ساکن شدن
to animals	ساکن زمین
mountaineers	ساکن کوه
stationary wave	موج ساکن
static friction	اصطکاک ساکن
static charge	برق ساکن
dwelt	ساکن بود
quietest	ساکن خاموش
static electricity	الکتریسیته ساکن
static electricity	برق ساکن
state of rest	حالت ساکن
quiet	ساکن خاموش
stationary phase	فاز ساکن
stationary bed	بستر ساکن
sylvan	ساکن جنگل
people	ساکن شدن
standing wave	موج ساکن
staticize	ساکن کردن
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
standards	قسمت ساکن دستگاه
standard	قسمت ساکن دستگاه
rain worm	ساکن زمین دنیوی
static	وابسته به اجسام ساکن
low lander	ساکن نواحی پست
pelagian	دریانشین ساکن دریا
exurbanite	ساکن خارج شهر
electro statics	علم برق ساکن
static generator	مولد برق ساکن
non-resident corporation [American E]	شرکت غیر ساکن
slummer	ساکن محلات کثیف
sybarite	ساکن شهر سیباریس
teutonize	ساکن المان کردن
boring stay	قسمت ساکن مقابل
statically	در حال ایستاده یا ساکن
to inhabit a house	در خانهای ساکن شدن
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
riverain	ساکن ساحل رودخانه
stanch	ساکن شدن فرونشاندن
stator	قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
static	الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
statics	ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
delphian	ساکن معبد دلف یونان
double housing planner	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
troll	غول یا جن ساکن غار وکوه
electronography	ثبت خواص الکتریسته ساکن
housing	چارچوب قسمت ساکن دستگاه
trolls	غول یا جن ساکن غار وکوه
southeasterner	ساکن نواحی جنوب شرقی
squatting	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
delphic	ساکن معبد دلف یونان
squat	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
green mountain boy	مرد بومی یا ساکن ورمونت
squats	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatted	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
terre tenant	متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
over housed	ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
dwell	ساکن شدن زمان توقف
dwelled	ساکن شدن زمان توقف
dwells	ساکن شدن زمان توقف
stand	قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
yurta	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
solid-state	وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
idle	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idled	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idles	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idlest	بی بار شدن در حال سکون ساکن
hydro statics	علم شار وموازنه ابهای ساکن
yurt	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
sylph	روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
slack water	موقع سکون وارامش اب دریا اب ساکن
seminole	قبیله سرخ پوست ساکن فلوریدا
There is one physician for every 260 inhabitants.	برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
electrophorus	الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
slovak	نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
trailerite	ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
phanariot	ساکن محله یونانیان دراستامبول که PHANARنام دارد