Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
exurbanite	ساکن خارج شهر
Other Matches
out of bounds	خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion	ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
stilly	ساکن
residents	ساکن
resident	ساکن
static	ساکن
stationary	ساکن
abiding	ساکن
occupants	ساکن
occupant	ساکن
dwellings	ساکن
dwelling	ساکن
residing	ساکن
waveless	ساکن
lodger	ساکن
abider	ساکن
quiescent	ساکن
inhabitant	ساکن
stills	ساکن
stillest	ساکن
stiller	ساکن
still	ساکن
occupiers	ساکن
dweller	ساکن
inmate	ساکن
lodgers	ساکن
domiciled	ساکن
denizens	ساکن
denizen	ساکن
occupier	ساکن
inert	ساکن
inmates	ساکن
statist	ساکن
dead	ساکن
habitant	ساکن
resting	ساکن
slack water	اب ساکن
irenic	ساکن
static electricity	برق ساکن
idle position	وضعیت ساکن
isthmian	ساکن تنگه
calmed	ساکت ساکن
colonizing	ساکن شدن در
colonizes	ساکن شدن در
colonized	ساکن شدن در
denizens	ساکن کردن
indwell	ساکن شدن
denizen	ساکن کردن
settle	ساکن کردن
sojourner	ساکن موقتی
settles	ساکن کردن
inhabits	ساکن شدن
inhabit	ساکن شدن
colonize	ساکن شدن در
colonising	ساکن شدن در
colonises	ساکن شدن در
peopled	ساکن شدن
lunarian	ساکن ماه
people	ساکن شدن
silvicolous	ساکن جنگل
nonresidence	غیر ساکن
nonresidency	غیر ساکن
inhabiting	ساکن شدن
seasider	ساکن دریاکنار
rusticate	ساکن ده شدن
rest position	وضعیت ساکن
peoples	ساکن شدن
peopling	ساکن شدن
colonised	ساکن شدن در
abides	ساکن شدن
abided	ساکن شدن
abide	ساکن شدن
isthmic	ساکن تنگه
calm	ساکت ساکن
levanter	ساکن خاور
levantine	ساکن خاور
level point	سطح اب ساکن
libyan	ساکن لیبی
rest mass	جرم ساکن
calmer	ساکت ساکن
domiciled in tehran	ساکن تهران
electrostatics	الکتریسیته ساکن
townee	ساکن شهر
pekingeses	ساکن شهرپکن
pekineses	ساکن شهرپکن
pekinese	ساکن شهرپکن
stationary bed	بستر ساکن
staticize	ساکن کردن
freemen	ساکن شهر
stationary phase	فاز ساکن
abhide	ساکن شدن
to animals	ساکن زمین
earthling	ساکن جهان
pelagic	ساکن دریا
dead load	بار ساکن
suburbanite	ساکن حومه
stationary wave	موج ساکن
chthonic	ساکن زیرزمین
chthonian	ساکن زیرزمین
sylvan	ساکن جنگل
breake contact	کنتاکت ساکن
freeman	ساکن شهر
static charge	برق ساکن
townies	ساکن شهر
bedlamite	ساکن تیمارستان
standing wave	موج ساکن
hellion	ساکن جهنم
hibernian	ساکن ایرلند
stagirite	ساکن شهر
hospitaler	ساکن بیمارستان
calms	ساکت ساکن
calming	ساکت ساکن
state of rest	حالت ساکن
static electricity	الکتریسیته ساکن
Aborigine	ساکن اولیه
northern	ساکن شمال
static friction	اصطکاک ساکن
pacific	اقیانوس ساکن
woodsy	ساکن جنگل
easterners	ساکن مشرق
easterner	ساکن مشرق
townie	ساکن شهر
calmest	ساکت ساکن
quietest	ساکن خاموش
steadies	ساکن شدن
mountaineer	ساکن کوه
mountaineers	ساکن کوه
populates	ساکن شدن
populating	ساکن شدن
steadying	ساکن شدن
dwelt	ساکن بود
dwelled	ساکن بودن
quiet	ساکن خاموش
dwells	ساکن بودن
steadiest	ساکن شدن
populate	ساکن شدن
steadied	ساکن شدن
steady	ساکن شدن
dwell	ساکن بودن
boring stay	قسمت ساکن مقابل
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
riverain	ساکن ساحل رودخانه
non-resident corporation [American E]	شرکت غیر ساکن
sybarite	ساکن شهر سیباریس
rain worm	ساکن زمین دنیوی
electro statics	علم برق ساکن
pelagian	دریانشین ساکن دریا
stanch	ساکن شدن فرونشاندن
teutonize	ساکن المان کردن
statically	در حال ایستاده یا ساکن
static generator	مولد برق ساکن
to inhabit a house	در خانهای ساکن شدن
standard	قسمت ساکن دستگاه
standards	قسمت ساکن دستگاه
slummer	ساکن محلات کثیف
static	وابسته به اجسام ساکن
low lander	ساکن نواحی پست
green mountain boy	مرد بومی یا ساکن ورمونت
squat	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squats	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
delphic	ساکن معبد دلف یونان
squatted	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
housing	چارچوب قسمت ساکن دستگاه
squatting	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
southeasterner	ساکن نواحی جنوب شرقی
delphian	ساکن معبد دلف یونان
stator	قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
statics	ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
double housing planner	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
over housed	ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
electronography	ثبت خواص الکتریسته ساکن
trolls	غول یا جن ساکن غار وکوه
dwells	ساکن شدن زمان توقف
troll	غول یا جن ساکن غار وکوه
terre tenant	متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
dwelled	ساکن شدن زمان توقف
static	الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
dwell	ساکن شدن زمان توقف
idles	بی بار شدن در حال سکون ساکن
yurta	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
sylph	روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
seminole	قبیله سرخ پوست ساکن فلوریدا
solid-state	وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
idle	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idled	بی بار شدن در حال سکون ساکن
slack water	موقع سکون وارامش اب دریا اب ساکن
hydro statics	علم شار وموازنه ابهای ساکن
yurt	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
stand	قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
idlest	بی بار شدن در حال سکون ساکن
electrophorus	الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
slovak	نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
There is one physician for every 260 inhabitants.	برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
sokeman	فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
phanariot	ساکن محله یونانیان دراستامبول که PHANARنام دارد
trailerite	ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
double standard planer	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
swamper	ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
hyperborean	ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com