English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
shadowy سایه افکن
adumbral سایه افکن
umbriferous سایه افکن
Search result with all words
shady سایه افکن مشکوک
cloud ابری شدن سایه افکن شدن
clouding ابری شدن سایه افکن شدن
clouds ابری شدن سایه افکن شدن
Other Matches
shades سایه دار کردن سایه افکندن
shadings سایه دار کردن سایه افکندن
shade سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes طرح سایه سایه انداختن
silhouette طرح سایه سایه انداختن
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
electron injector الکترون افکن
projectors پیش افکن
projectors پرتو افکن
projector پیش افکن
factious نفاق افکن
bombardier بمب افکن
bomber بمب افکن
trajectories فرا افکن
peashooters نخود افکن
radiator گرما افکن
radiators گرما افکن
torpedo boat اژدر افکن
searchlights نور افکن
flame thrower شعله افکن
bombers بمب افکن
searchlight نور افکن
trajectory فرا افکن
projector پرتو افکن
disruptive نفاق افکن
peashooter نخود افکن
irradiative پرتو افکن
fire thrower شعله افکن
falmethrower شعله افکن
bombers هواپیمای بمب افکن
searchlights اشعه نور افکن
searchlight اشعه نور افکن
bomber هواپیمای بمب افکن
pharos نور افکن دریایی
fighter bomber شکاری- بمب افکن
torpedo plane هواپیمای اژدر افکن
pt boat ناوچه اژدر افکن
destroyer boat قایق اژدر افکن
torpedo boat ناوچه اژدر افکن
broad beam headlamp نور افکن با تشعشع عرضی
stratojet نوعی هواپیمای بمب افکن قاره پیمای 6 موتوره
stratofortress نوعی هواپیمای قاره پیمای استراتژیکی بمب افکن 8موتوره
umbra سایه
thanks to..... در سایه
shadowless بی سایه
shadiness سایه
cleek سایه
shades سایه
shadings سایه
shade سایه
sunshades سایه
shading سایه
sunshade سایه
shadowing سایه
umber سایه
auspices سایه
shadowed سایه
shadow سایه
umbrage سایه
shadows سایه
hustlers بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustler بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
mark mark اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
bowery سایه دار
overcast سایه انداختن
overshadowing سایه افکندن بر
overshadowed سایه افکندن بر
overshadow سایه افکندن بر
To cast a shadow . سایه انداختن
umber سایه انداختن
overshadows سایه افکندن بر
tone سایه روشن
To cast a shadow. سایه انداختن
shady سایه دار
drop shadow سایه برجسته
adumbration سایه افکنی
umbrageous سایه دار
penumbra نیم سایه
boxed cornice سایه بان
tones سایه روشن
to go to the shades سایه افکندن در
lighting سایه روشن
shadowy سایه مانند
sciagraphy سایه نگاری
ski graphŠetc سایه نگاری
shadowy <adj.> سایه دار
sciamachy جنگ با سایه
shadowlike سایه مانند
shadow play نمایش سایه ها
shadeless بدون سایه
penumbra سایه روشن
obtenebrate سایه افکندن بر
somber سایه دار
halation نیم سایه
half shadow نیم سایه
half tone سایه روشن
silhouette target سایه هدف
shaded <adj.> سایه دار
kinema or cin سایه نما
kinephantoscope سایه نما
light and shade سایه روشن
shader سایه رنگ زن
shades سایه انداختن
shadowing شدو سایه
shadowing شبح سایه
shades سایه بان
sombre سایه دار
shadow شبح سایه
shady [place] <adj.> سایه دار
shade سایه انداختن
umbrageous [literary] <adj.> سایه دار
shadow شدو سایه
shadowed شدو سایه
shadowed شبح سایه
shading سایه زنی
shading سایه اندازی
shadows شبح سایه
shadows شدو سایه
shade سایه بان
shadings سایه انداختن
halftone سایه رنگ
tone سایه رنگ
halftones سایه رنگ
shadings سایه بان
bower سایه بان
canopy سایه بان
bowers سایه بان
canopies سایه بان
hatching سایه زنی
tinge سایه رنگ
tinges سایه رنگ
dive bomber هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
thanks افهار امتنان در سایه
shadow factor ضریب انحراف سایه
phantasm فاهر فریبنده سایه
sciagraph عکس سایه نما
shading response پاسخ سایه روشن
umbrage شابهت سایه وار
pastel shades سایه رنگهای خفیف
half tone سایه روشن زدن
thermal shadow سایه روشن حرارتی
shades جای سایه دار
contrasted زمینه طرح و سایه
shades سایه دار کردن
shadings جای سایه دار
adumbrate سایه افکندن بر طرح
contrasting زمینه طرح و سایه
contrasts زمینه طرح و سایه
auspice سایه حمایت توجهات
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
contrast زمینه طرح و سایه
gray scale مقیاس سایه زنی
shade جای سایه دار
thank you سایه شما کم نشود
umbrage سایه شاخ و برگ
halftoning سایه رنگ زدن
She has become rather off hand. سایه اش سنگین شده
pencilled بامداد سایه زده
shadings سایه دار کردن
shade سایه دار کردن
tintless بدون سایه رنگ
to go to the shades مردن سایه دار کردن
tone سایه روشن عکس هوایی
mezzotinto نقاشی سایه روشن کردن
tones سایه روشن عکس هوایی
contrast enhancement توسعه تشخیص سایه روشن
croddhatching بطور اریب سایه زدن
crosshatch بطور اریب سایه زدن
The trees give a pleasant shade . درختان سایه قشنگه می اندازد
shadings اختلاف جزئی سایه رنگ
shades اختلاف جزئی سایه رنگ
shade اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist نقاش سایه روشن نما
shaded pole motor موتور با قطب سایه دار
mezzotint نقاشی سایه روشن کردن
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
shadowing سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
hachure سایه زنی قلم هاشور زدن
solids سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
To shadow someone. مثل سایه کسی را تعقیب کردن
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
galanty show نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
shadow سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
solid سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadowed سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
Lets sit in the shade , Its cooler. توی سایه بنشینیم خنک تر است
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tones درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
grey scale سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com