English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
To shade ones eyes. سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
Other Matches
shade سایه دار کردن سایه افکندن
shadings سایه دار کردن سایه افکندن
shades سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette طرح سایه سایه انداختن
silhouettes طرح سایه سایه انداختن
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
accouterment [American] آرایش
art direction آرایش
accoutrement [British] آرایش
décor آرایش
layout آرایش
adorn آرایش دادن
column formation آرایش ستون
Amadori rearrangement آرایش آمادوری
vanity case کیفلوازم آرایش
make-up آرایش [سازمانی یا سیستمی]
packaging آرایش [سازمانی یا سیستمی]
design آرایش [سازمانی یا سیستمی]
hairstyle سبک آرایش گیسو
style آرایش [سازمانی یا سیستمی]
cross-quarter [آرایش گل چهار برگی]
acanthus آرایش برگ کنگری
eagle [آرایش سنتوری پایه]
layout آرایش [سازمانی یا سیستمی]
four-leafed flower [آرایش با گل روی ساختمان]
hairstyles سبک آرایش گیسو
able آماده بودن آرایش دادن
fashion look لباس و آرایش طبق مد روز
carolytic [ستونی با آرایش برگ دار]
look لباس و آرایش طبق مد روز
carolitic [ستونی با آرایش برگ دار]
to dress [salad] چاشنی زدن [آرایش دادن ] [سالاد]
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
cleek سایه
shade سایه
thanks to..... در سایه
shading سایه
sunshades سایه
sunshade سایه
shadowless بی سایه
shadings سایه
shades سایه
shadiness سایه
umbra سایه
shadowing سایه
shadowed سایه
umber سایه
umbrage سایه
shadow سایه
shadows سایه
auspices سایه
kinema or cin سایه نما
bowery سایه دار
kinephantoscope سایه نما
boxed cornice سایه بان
shady [place] <adj.> سایه دار
umbrageous [literary] <adj.> سایه دار
drop shadow سایه برجسته
halation نیم سایه
half tone سایه روشن
half shadow نیم سایه
light and shade سایه روشن
obtenebrate سایه افکندن بر
to go to the shades سایه افکندن در
To cast a shadow. سایه انداختن
somber سایه دار
To cast a shadow . سایه انداختن
silhouette target سایه هدف
shadowlike سایه مانند
shadow play نمایش سایه ها
shadeless بدون سایه
sciamachy جنگ با سایه
ski graphŠetc سایه نگاری
sciagraphy سایه نگاری
shader سایه رنگ زن
tone سایه رنگ
tones سایه روشن
penumbra نیم سایه
umbrageous سایه دار
shading سایه زنی
shades سایه انداختن
shadowed شبح سایه
shadow شدو سایه
shadow شبح سایه
shadings سایه بان
canopy سایه بان
canopies سایه بان
bowers سایه بان
bower سایه بان
halftones سایه رنگ
shadowed شدو سایه
shadowing شبح سایه
shading سایه اندازی
shade سایه بان
sombre سایه دار
tinges سایه رنگ
shadows شدو سایه
shadows شبح سایه
shade سایه انداختن
shades سایه بان
penumbra سایه روشن
shadowing شدو سایه
halftone سایه رنگ
adumbral سایه افکن
lighting سایه روشن
shadowy سایه مانند
shadowy سایه افکن
shadowy <adj.> سایه دار
umbriferous سایه افکن
tinge سایه رنگ
adumbration سایه افکنی
umber سایه انداختن
shaded <adj.> سایه دار
shady سایه دار
shadings سایه انداختن
tone سایه روشن
overshadows سایه افکندن بر
overshadowing سایه افکندن بر
hatching سایه زنی
overshadowed سایه افکندن بر
overshadow سایه افکندن بر
overcast سایه انداختن
contrasts زمینه طرح و سایه
thanks افهار امتنان در سایه
thermal shadow سایه روشن حرارتی
umbrage شابهت سایه وار
tintless بدون سایه رنگ
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
shady سایه افکن مشکوک
umbrage سایه شاخ و برگ
She has become rather off hand. سایه اش سنگین شده
contrast زمینه طرح و سایه
contrasting زمینه طرح و سایه
pencilled بامداد سایه زده
contrasted زمینه طرح و سایه
thank you سایه شما کم نشود
shadings سایه دار کردن
shades جای سایه دار
shades سایه دار کردن
sciagraph عکس سایه نما
half tone سایه روشن زدن
phantasm فاهر فریبنده سایه
halftoning سایه رنگ زدن
pastel shades سایه رنگهای خفیف
shadings جای سایه دار
gray scale مقیاس سایه زنی
adumbrate سایه افکندن بر طرح
shade جای سایه دار
shade سایه دار کردن
shadow factor ضریب انحراف سایه
auspice سایه حمایت توجهات
shading response پاسخ سایه روشن
mezzotinto نقاشی سایه روشن کردن
mezzotint نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades مردن سایه دار کردن
luminist نقاش سایه روشن نما
tones سایه روشن عکس هوایی
tone سایه روشن عکس هوایی
shadings اختلاف جزئی سایه رنگ
crosshatch بطور اریب سایه زدن
shade اختلاف جزئی سایه رنگ
The trees give a pleasant shade . درختان سایه قشنگه می اندازد
shaded pole motor موتور با قطب سایه دار
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
croddhatching بطور اریب سایه زدن
shades اختلاف جزئی سایه رنگ
contrast enhancement توسعه تشخیص سایه روشن
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
galanty show نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
solids سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
hachure سایه زنی قلم هاشور زدن
shadows سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
Lets sit in the shade , Its cooler. توی سایه بنشینیم خنک تر است
shadowing سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
To shadow someone. مثل سایه کسی را تعقیب کردن
solid سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
shadow سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tone درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
grey scale سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
monochrome صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
cloud ابری شدن سایه افکن شدن
clouding ابری شدن سایه افکن شدن
clouds ابری شدن سایه افکن شدن
half tone رنگ متوسط سایه رنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com