Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English
Persian
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
Other Matches
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
galncing collision
برخورد پهلو به پهلو
collateral
پهلو به پهلو متوازی
hexagons
شش پهلو
sides
پهلو
sideways
از پهلو
side
پهلو
by
از پهلو
decagon
ده پهلو
triangles
سه پهلو سه بر
triangle
سه پهلو سه بر
one-sided
یک پهلو
hexagon
شش پهلو
sideward
از پهلو
sidewards
از پهلو
sideling
از پهلو
side view
از پهلو
three sided
سه پهلو
yoko
پهلو
side by side
پهلو به پهلو
along side
در پهلو
side arm
از پهلو
ship side
پهلو
sexangle
شش پهلو
abreast
پهلو به پهلو
two edged
دو پهلو
flanking
پهلو
flanked
پهلو
hand
پهلو
flank
پهلو
handing
پهلو
broadsides
به پهلو
broadside
به پهلو
nip and tuck
پهلو به پهلو
two-edged
دو پهلو
one sided
یک پهلو
sidling
از پهلو
laterally
از پهلو
pentagons
پنج پهلو
sidestroke
شنای پهلو
pentangular
پنج پهلو
pentagon
پنج پهلو
many sided
چند پهلو
transfers
پهلو- رفت
octangular
هشت پهلو
many-sided
چند پهلو
transfer
پهلو- رفت
transferring
پهلو- رفت
peripeneumony
سینه پهلو
pulmonitis
سینه پهلو
quinquelat eral
پنج پهلو
scalene
نابرابر پهلو
prevarication
حرف دو پهلو
it has sides
سه پهلو دارد
lateral flexion
خم شدن به پهلو
polygonal
بسیار پهلو
septilateral
هفت پهلو
along side
پهلو به پهلوی
quindec agon
پانزده پهلو
side blown converter
مبدل پهلو دم
pitch diameter
قطر پهلو
multivocal
چند پهلو
goosewing
دو پهلو بادبان
list
یک پهلو شدن
side
پهلو کناره
double talk
جمله دو پهلو
equilateral
دو پهلو برابر
double-entendres
حرف دو پهلو
double entendres
حرف دو پهلو
double entendre
حرف دو پهلو
heptagonal
هفت پهلو
polygon
بسیار پهلو
broadsides
ناو به پهلو
broadside
ناو به پهلو
slides
حرکت از پهلو
slide
حرکت از پهلو
sides
پهلو کناره
skid
به پهلو سریدن
skidded
به پهلو سریدن
pneumonia
سینه پهلو
polygons
بسیار پهلو
octagons
هشت پهلو
octagon
هشت پهلو
sideswipes
پهلو زدن به
sideswipe
پهلو زدن به
multilateral
چند پهلو
sideway
فرعی از پهلو
skidding
به پهلو سریدن
skids
به پهلو سریدن
slab sided
پهن پهلو
yoko geri
ضربه به پهلو
To sleep on ones side.
روی پهلو خوابیدن
yoma tsuki
ضربه با دو دست به پهلو
pinwheel
چرخش از پهلو بدوربارفیکس
pneumococcus
میکرب سینه پهلو
sidewinder
ضربت سنگین از پهلو
equiangular triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
equilateral triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
palter
دو پهلو سخن گفتن
sidestepping
صعود پلهای از پهلو
sidesteps
صعود پلهای از پهلو
harbourage
پهلو گرفتن در بندر
sidestepped
صعود پلهای از پهلو
lateralrelationship
نسبت در خط افقی از پهلو
crab
به پهلو حرکت کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
sidestep
صعود پلهای از پهلو
quadrilateral
چهار پهلو چهارضلعی
equivocal
دارای ابهام دو پهلو
quadrilaterals
چهار پهلو چهارضلعی
companionship
مصاحبت پهلو نشینی
chinese landing
پهلو گرفتن به سبک چینی
scotch verdict
حکم غیرقطعی ودو پهلو
emulating
برابری جستن با پهلو زدن
scissor kick
پای قیچی در شنای پهلو
emulates
برابری جستن با پهلو زدن
emulated
برابری جستن با پهلو زدن
emulate
برابری جستن با پهلو زدن
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
To dock . To berth.
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
pleuropneumonia
ذات الجنب توام با سینه پهلو
yaw
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yawed
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
isosceles triangle
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
bacon
گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
isosceles triangles
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli
حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
coastal convoy
ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
hendecagon
یازده پهلو یازده ضلعی
rollover
غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو
newspaper columns
ستونهای روزنامه
packed columns
ستونهای پرشده
snaking columns
ستونهای مارپیچی
doubled columns
ستونهای مضاعف
parallel column
ستونهای موازی
pillars of corti
ستونهای کورتی
columnar basalt
ستونهای بازالت
columnar basalt
ستونهای سیاه سنگی
free standing columns
ستونهای مستقل یا مجزا
pier
پایه نصب ستونهای ساختمانی
piers
پایه نصب ستونهای ساختمانی
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
pier mount
پایه نصب ستونهای ساختمانی
sidelobe
ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
apteral
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
tabs
کلید کنترلی که ستونهای خروجی را مشخص میکند
tab
کلید کنترلی که ستونهای خروجی را مشخص میکند
mobile employment
استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
systyle
دارای ستونهای تنگ تنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com