English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English Persian
stern سخت و محکم شدید
sterner سخت و محکم شدید
sternest سخت و محکم شدید
sterns سخت و محکم شدید
Other Matches
fervour حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor حرارت شدید اشتیاق شدید
braced بابست محکم کردن محکم بستن
brace بابست محکم کردن محکم بستن
raging شدید
inclement شدید
sopping شدید
sweltering شدید
slashing شدید
climacteric <adj.> شدید
incontrollable شدید
boisterous شدید
hyperpyrexia تب شدید
intense شدید
severe شدید
severer شدید
severest شدید
vehemently شدید
vehement شدید
two fisted شدید
rigorous شدید
keenest شدید
keen شدید
high wrought شدید
vigorous شدید
extensive شدید
stalwarts شدید
stalwart شدید
strenuous شدید
towering شدید
rugged شدید
grievous شدید
toughest شدید
tougher شدید
tough شدید
intensive شدید
acute شدید
forcible شدید
drastic شدید
violent شدید
draconic شدید
diametrical شدید
diametric شدید
drastically شدید
salvo افهاراحساسات شدید
rain shower باران شدید
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
bedlam اشتباه شدید
workouts تمرین شدید
workouts کار شدید
salvoes افهاراحساسات شدید
workout ورزش شدید
vehemence غضب شدید
workouts ورزش شدید
impetuous تند و شدید
workout تمرین شدید
workout کار شدید
violent wind باد شدید
heavier شدید پرزور
high order detonation انفجار شدید
high explosive سوختار شدید
galloping inflation تورم شدید
revulsion تنفر شدید
chronic شدید گرانرو
clavus سردرد شدید
an intensive particle ادات شدید
passion تعصب شدید
aggravator شدید کننده
advertising blitz تبلیغات شدید
actude conditions شرایط شدید
rush حرکت شدید
rushed حرکت شدید
rushing حرکت شدید
high rate discharge تخلیه شدید
hyperinflation تورم شدید
heavies شدید پرزور
heaviest شدید پرزور
heavy شدید پرزور
slat ضربه شدید
slats ضربه شدید
sthenic شدید نیرومند
boom رونق شدید
boomed رونق شدید
booming رونق شدید
hypersensitivity حساسیت شدید
booms رونق شدید
schwarmerei احساسات شدید
rumbustious سخت شدید
pash باران شدید
penchant میل شدید
hard مشکل شدید
exquisite شدید سخت
hardest مشکل شدید
harder مشکل شدید
gird ضربه شدید
goings-over عیب جویی شدید
escalating شدید کردن یا شدن
die پارو زدن شدید
escalates شدید کردن یا شدن
hyperdeflation انقباض پولی شدید
high explosive ماده منفجره شدید
groundswell طغیان شدید دریا
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
did you hurt your self a ایاهیچ اذیت شدید
nosedive نزول شدید یا ناگهانی
nosedive نزول شدید کردن
nosedived نزول شدید یا ناگهانی
nosedived نزول شدید کردن
escalated شدید کردن یا شدن
escalate شدید کردن یا شدن
yerk حرکت سریع و شدید
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
strong jump جهش ابی شدید
high explosive shell گلوله محترقه شدید
severely retarded عقب مانده شدید
hyperirritable دارای حساسیت شدید
pathetic دارای احساسات شدید
paroxysmal طغیانی سخت شدید
nymphomania میل شدید زن بجماع
zing جیغ شدید وتند
violent pain درد سخت یا شدید
burst advertising شروع تبلیغات شدید
nosedives نزول شدید یا ناگهانی
nosedives نزول شدید کردن
fanatical دارای احساسات شدید
hunger for data میل شدید به داده ها
fanatics دارای احساسات شدید
fanatic دارای احساسات شدید
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
impacts اصابت اثر شدید
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
impact اصابت اثر شدید
nosediving نزول شدید کردن
going-over عیب جویی شدید
nosediving نزول شدید یا ناگهانی
yen تمایل رغبت شدید
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
torrents جریان شدید سیل وار
candescent دارای تشعشع یاگرمای شدید
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
heightened شدید کردن بسط دادن
heightening شدید کردن بسط دادن
heighten شدید کردن بسط دادن
heightens شدید کردن بسط دادن
torrent جریان شدید سیل وار
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
hobby-horses کار مورد علاقهی شدید
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
hysteric دارای هیجان شدید یاهیستری
hobby-horse کار مورد علاقهی شدید
heady عجول شدید مست کننده
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
ammonal نوعی ماده منفجره شدید
fury هیجان شدید وتند خشم
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
snifter طوفان شدید وزش سخت
anasarca ورم تقریبا شدید پشام
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
hyperaesthesia حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
jetted خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
electric حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
jetting خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
surges تموج سریع برق نوسان شدید
A sharp note(reply). نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
surged تموج سریع برق نوسان شدید
(the) creeps <idiom> احساس تنفر ویا ترس شدید
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
jet خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jets خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
surge تموج سریع برق نوسان شدید
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
passion اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
tantalus تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
thermal shock تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
steady محکم
adamantine محکم
tightest محکم
tough محکم
sturdier محکم
tenacious محکم
steadies محکم
i have a secure grasp of it محکم
foursquare محکم
steadiest محکم
toughest محکم
steadying محکم
chock محکم
rigid محکم
tighter محکم
tight محکم
buff محکم
tougher محکم
buffs محکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com