English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
Other Matches
laic شخص که علم خاصی را نداند
listener شنونده
auditors شنونده
listeners شنونده
hearers شنونده
hearer شنونده
audient شنونده
auditor شنونده
prime time ساعات پر شنونده
good listener شنونده خوب
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
sone واحد کیفی صدا برای یک شنونده
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
as بطوریکه
so that بطوریکه
in due f. بطوریکه
the f. of a table بطوریکه
qua بطوریکه
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
according as همچنانکه بطوریکه
inapplicably بطوریکه تطبیق ننماید
incomputably بطوریکه نتوان شمرد
incommutably بطوریکه نتوان معاوضه نمود
evincibly بطوریکه بتوان اثبات کردن
ineffably بطوریکه نتوان بیان کرد
to answer in the a اری گفتن بله گفتن
greet درود گفتن تبریک گفتن
greets درود گفتن تبریک گفتن
greeted درود گفتن تبریک گفتن
entertainingly بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
incomprehensibly بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
incompressibly بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
illimitably بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
covers مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
sputters تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
duck and drake پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
blank حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
blankest حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
ducks and drakes پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
gibbous بر امده
who came? کی امده
fordone از پا در امده
ridgy بر امده
who came? که امده
incoming امده
leavened bread نان ور امده
left over زیاد امده
new come تازه امده
impassionate به جنبش امده
worker ازکار در امده
exserted پیش امده
exserted بیرون امده
underhung پیش امده
overdue دیر امده
overshot پیش امده
jutting پیش امده
worked up ازکار در امده
landed فرود امده
exopathic ازبیرون امده
in :رسیده امده
aggregates جمع امده
red-hot تاب امده
getting بدست امده
gets بدست امده
get بدست امده
peregrin or rine از خارجه امده
saleintiant بیرون امده
projective جلو امده
protractive جلو امده
protrudent جلو امده
red hot تاب امده
protrusive جلو امده
aggregate جمع امده
prognathous پیش امده
enthetic ازبیرون امده
prognathic پیش امده
in- :رسیده امده
saleint بیرون امده
jambs تیربیرون امده
protrusile جلو امده
jamb تیربیرون امده
unbred بدببار امده
pitch setting تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
bay windows پنجره پیش امده
you might have come باید امده باشید
bay window پنجره پیش امده
beetle brow پیشانی پیش امده
neoteric تازه بدنیا امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
projecting jaw ارواره پیش امده
apogean از زمین بالا امده
ecstatically بوجد امده نشئهای
peregrine ازخارجه امده مسافر
ecstatic بوجد امده نشئهای
take steps اقدامات بعمل امده
cantilever تیر پیش امده
petiolar از برگدم بیرون امده
self born از خود بوجود امده
inchoate تازه بوجود امده
unhandy مشکل بدست امده
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
to t. to account زیر account امده است
instances have occurred that مواردی پیش امده است
flanges لبه بیرون امده چرخ
vizor لبه پیش امده کلاه
flange لبه بیرون امده چرخ
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
to run short زیر short امده است
hardly earned money پول سخت بدست امده
extrusive اخراج کننده بیرون امده
visor لبه پیش امده کلاه
visors لبه پیش امده کلاه
lug هر عضو جلو امده چیزی
air landed فرود امده از راه هوا
lugged هر عضو جلو امده چیزی
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
lugging هر عضو جلو امده چیزی
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
bow window پنجره پیش امده کمانی
prognathic دارای ارواره پیش امده
venose دارای رگهای متعددوبر امده
bow windows پنجره پیش امده کمانی
lugs هر عضو جلو امده چیزی
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
dump رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
estimably بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
in human shape انسان
mortals انسان
human being انسان
loard of creation انسان
homo انسان
human beings انسان
homosapiens انسان
man انسان
mortal انسان
mans انسان
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
humanoids شبیه انسان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com