English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
tempo سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempos سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
Other Matches
line printers وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
line printer وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
180 strokes a minute ۱۸۰ ضربه در دقیقه
time زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
timed زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
times زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
pages اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
paged اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
page اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
math و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
maths و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
pipeline بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipelines بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
multitasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
roundest هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
run اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
linear momentum نیروی ضربه که برابراست باحاصلضرب جرم در سرعت خطی
puncher مشتزنی که بیشتر کوشش درزدن ضربه دارد تا سرعت ومهارت
overlay نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
control rocket راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
hung start شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
LUT مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
hour 06 دقیقه
minute دقیقه
From moment to moment . Every minute. آن به آن ( هر دقیقه )
minute : دقیقه
hours 06 دقیقه
whipstitch یک دقیقه
min دقیقه
line per minute خط در دقیقه
half hour 03 دقیقه
wait a second یک دقیقه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
mathematics علوم دقیقه
watt minute وات- دقیقه
exact sciences علوم دقیقه
ampere minute امپر- دقیقه
rpm گردش در دقیقه
number of revolutions دور بر دقیقه
rev دور بر دقیقه
rotational speed گردش بر دقیقه
rotational speed چرخش بر دقیقه
rpm دور بر دقیقه
revs per minute دور بر دقیقه
revolutions per minute دور بر دقیقه
speed of rotation چرخش بر دقیقه
quarter hour پانزده دقیقه
number of revolutions چرخش بر دقیقه
speed of rotation گردش بر دقیقه
beats تعدادپاروزنها در هر دقیقه
beat تعدادپاروزنها در هر دقیقه
full-time 09 دقیقه بازی
rotational speed دور بر دقیقه
rev چرخش بر دقیقه
revolutions per minute گردش بر دقیقه
revs per minute چرخش بر دقیقه
revs per minute گردش بر دقیقه
rpm گردش بر دقیقه
revolutions per minute چرخش بر دقیقه
rev گردش بر دقیقه
number of revolutions گردش بر دقیقه
rpm چرخش بر دقیقه
rate of fire تعدادتیر در دقیقه
speed of rotation دور بر دقیقه
revolution per minute دور در دقیقه
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
misconduct penalty جریمه 01 دقیقه اخراج
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
Wait a minute . یک دقیقه مهلت بده
megacycle یک میلیون دوردر دقیقه
wait a minute یک دقیقه صبر کنید
cyclic rate نواخت تیر در دقیقه
cyclic rate تعداد تیردر دقیقه
subtility نکته باریک دقیقه
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
rpm مخفف دور در دقیقه
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
game misconduct penalty 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
The train was 10 minutes late. قطار 10 دقیقه دیر رسید
minute hand عقربه دقیقه شمار ساعت
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
minor penalty خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
Tell him, he needs to wait for a moment. به او [مرد] بگوئید یک دقیقه صبر کند.
slow fire یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
at the elventh hour دقیقه نود کاری انجام دادن
Let me think a moment . بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
pages تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
paged تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
page تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
connects هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connect هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
moto cross مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
it is minutes past ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
By my watch it's five to nine. طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
decelerates از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com