Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (13 milliseconds)
English
Persian
flank speed
سرعت جانبی
Search result with all words
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
peripheral
رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند
peripheral
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
peripheral
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
auxiliaries
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
output
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
outputs
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
coprocessor
پردازنده جانبی مخصوص مشابه آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی برای افزایش سرعت اجرا کار کند
processor
که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است
wait condition
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
Other Matches
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
bells and whistles
خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
sidelap
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
side effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
by-effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
adverse reaction
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
fall-out
[side effect]
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
secondary effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
byeffect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
spillover effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
side spray
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
laterad
جانبی
contour line
خط جانبی
bilateral
دو جانبی
sidelong
جانبی
accessory
جانبی
adverse reaction
اثر جانبی
by-effect
اثر جانبی
byeffect
اثر جانبی
fall-out
[side effect]
اثر جانبی
secondary effect
اثر جانبی
spillover effect
اثر جانبی
lateral
جانبی
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
by-effects
اثرهای جانبی
dorsolateral
پشتی و جانبی
adverse reactions
اثرهای جانبی
peripherals
دستگاههای جانبی
marginal bund
خاکریز جانبی
byeffect
نتیجه جانبی
end gable
نمای جانبی
accessory
وسیله جانبی
spillover effect
نتیجه جانبی
secondary effect
نتیجه جانبی
oblique fire
اتش جانبی
fall-out
[side effect]
نتیجه جانبی
byeffects
اثرهای جانبی
secondary effects
اثرهای جانبی
side effects
اثرهای جانبی
laterality
برتری جانبی
lateral dominance
برتری جانبی
lateral dispersion
پراکندگی جانبی
aisles
جانبی صحن
lateral control
کنترل جانبی
lateral buckling
کمانکش جانبی
aisle
جانبی صحن
by-effects
آثار جانبی
i/o
وسیله جانبی
byeffects
آثار جانبی
secondary effects
آثار جانبی
lateral fissure
شیار جانبی
adverse reactions
آثار جانبی
lateral inversion
معکوس جانبی
lateral yield
له شدگی جانبی
lateral surface
سطح جانبی
cross wind
باد جانبی
peripheral
دستگاه جانبی
spillover effects
اثرهای جانبی
lateral shifts
حرکت جانبی
lateral shifts
تغییرات جانبی
lateral pressure
فشار جانبی
wing wall
دیواره جانبی
lateral load
بار جانبی
input/output
وسیله جانبی
trilaterality
حالت سه جانبی
sidelooking airborne radar
رادار جانبی
device
وسیله جانبی
unit
وسیله جانبی
sideways sum
مجموع جانبی
units
وسیله جانبی
side effect
اثر جانبی
side effect
نتیجه جانبی
side-effect
اثر جانبی
byeffect
عوارض جانبی
side-effect
نتیجه جانبی
side-effects
نتیجه جانبی
ventrolateral
بطنی و جانبی
devices
وسیله جانبی
spillover effects
آثار جانبی
side effects
آثار جانبی
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
side chain
زنجیر جانبی
side circuit
مدار جانبی
side friction
اصطکاک جانبی
side group
گروه جانبی
adverse reaction
نتیجه جانبی
ancillary equipment
تجهیزات جانبی
by-effect
نتیجه جانبی
sideband
باندهای جانبی
side view
نمای جانبی
ancillary equipment
وسیله جانبی
side reaction
واکنش جانبی
side-effects
اثر جانبی
diaschisis
کارکرد پریشی جانبی
angle of sideslip
زاویه لغزش جانبی
side-effect
اثرجانبی نتیجه جانبی
angle of sideslip
زاویه انحراف جانبی
side effect
اثرجانبی نتیجه جانبی
crabs
حرکت جانبی ناو
crab
حرکت جانبی ناو
side-effects
اثرجانبی نتیجه جانبی
processor
پردازنده جانبی مخصوص
lateral support
تکیه گاه جانبی
side tone
صدای جانبی گوشی
lateral and sway bracing
حرکات جانبی و نوسانی
side chain substitution
استخلاف در زنجیر جانبی
ventrolateral
درقسمت جانبی شکم
lateral magnifying power
درشت نمایی جانبی
girthed area
سطح جانبی
[ریاضی]
sidelobe
بیم جانبی رادار
miniperipheral
دستگاه جانبی کوچک
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
sides way
تغییر مکان جانبی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
sidelooking airborne radar
رادار با دید جانبی
notch piers
پایههای جانبی سرریز
lateral-adjustment lever
سطح تنظیم جانبی
sidepiece
قطعه کناری بخش جانبی
profile
برش عمودی تصویر جانبی
asymmetrical sideband transmission
پخش باند جانبی مانده
profiled
برش عمودی تصویر جانبی
profiles
برش عمودی تصویر جانبی
lateral strain
تغییر شکل نسبی جانبی
vestigial sideband transmission
پخش باند جانبی مانده
transverse process
زائده جانبی ستون فقرات
profiling
برش عمودی تصویر جانبی
sculpture in the round
پیکره سازی همه جانبی
side overlap
پوشش جانبی عکس هوایی
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
bells and whistles
صدا ودستگاههای جانبی بیشتراست نواوری
shortest
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shorter
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
sub-
کد شناسایی وسیله جانبی برای دستیابی به آن
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
sidelobe
ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
poll
بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه
processor
پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
computer interface unit
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
B:
بیان کننده دیسک درایو جانبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com