English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
ground speed سرعت زمینی
Other Matches
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yam سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
agrarian زمینی
territorial زمینی
tumbling زمینی
predial or prae زمینی
sub astral زمینی
terrene زمینی
earth-bound زمینی
terraneous زمینی
tellurian زمینی
terrestrial زمینی
sublunary زمینی
sublunar زمینی
earthly زمینی
subaerial رو زمینی
landed a زمینی
terrestrial وضعیت زمینی
gullies دالان زمینی
gulleys دالان زمینی
earthy زمینی دنیوی
landmines مین زمینی
monkey nut بادام زمینی
perigee حضیض زمینی
landmine مین زمینی
gully دالان زمینی
armies نیرو زمینی
earth nut بادام زمینی
suberranean زیر زمینی
subterraneous زیر زمینی
tellurian matter ماده زمینی
terrain corridor دالان زمینی
terrain return اکوی زمینی
terraqueous زمینی ودریایی
terrestrial radiation تابشهای زمینی
terrestrial refraction شکست زمینی
army نیرو زمینی
peanut بادام زمینی
floor lamp اباژور زمینی
ground position موقعیت زمینی
ground return بازتاب زمینی
ground return برگشت زمینی
ground surveillance مراقبت زمینی
ground surveillance تجسس زمینی
ground track مسیر زمینی
ground wave موج زمینی
ground waves امواج زمینی
groundling گیاه زمینی
bonus pass پاس زمینی
ground position ایستگاه زمینی
ground observer دیدبان زمینی
graze burst ترکش زمینی
ground circuit مدار زمینی
ground control کنترل زمینی
ground fire تیر زمینی
ground force نیروی زمینی
ground forces نیروی زمینی
ground forces نیروهای زمینی
ground liaison رابط زمینی
ground nut بادام زمینی
ground observation دیدبانی زمینی
hypogeal زیر زمینی
hypogeous زیر زمینی
hypogean زیر زمینی
groundnuts بادام زمینی
groundnut بادام زمینی
land force n نیروی زمینی
potatoes سیب زمینی
potato سیب زمینی
murphy سیب زمینی
praties سیب زمینی
tater سیب زمینی
overland mail پست زمینی
peanuts پسته زمینی
peanuts بادام زمینی
mail gram پست زمینی
land tail بنه زمینی
infernal regions دیارزیر زمینی
army general staff ستادنیروی زمینی
army forces نیروهای زمینی
army attache وابسته زمینی
land combat نبرد زمینی
apogee اوج زمینی
land forces نیروی زمینی
ground antenna انتن زمینی
earth antenna انتن زمینی
antenna ground انتن زمینی
land mine مین زمینی
peanut پسته زمینی
standard lamp [British] آباژور زمینی
floor lamp [American] آباژور زمینی
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
floor lamps [American] آباژورهای زمینی
crisps سیب زمینی برشته
subterranean roots ریشههای زیر زمینی
subways ترن زیر زمینی
surface mission ماموریت دفاع زمینی
tumbler ژیمناست زمینی کار
army depot امادگاه نیروی زمینی
kidney potato سیب زمینی سرخ
army post office پستخانه نیروی زمینی
cadastral survey نقشه برداری زمینی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army staff ستاد نیروی زمینی
jerusalem a سیب زمینی ترشی
ground loom دار زمینی [قالی]
asphaltum قیر زمینی اسفالت
potato انواع سیب زمینی
army corps سپاههای نیروی زمینی
chipmunk موش خرمای زمینی
survey نقشه برداری زمینی
chipmunks موش خرمای زمینی
tumblers ژیمناست زمینی کار
surveyed نقشه برداری زمینی
telluric دارای تلوریوم زمینی
undercroft اتاق زیر زمینی
tellurous دارای تلوریوم زمینی
surveys نقشه برداری زمینی
land tail باقیمانده زمینی یکان
army artillery توپخانه نیروی زمینی
mashed potatoes پوره سیب زمینی
army aviator خلبان نیروی زمینی
land carriage بار کشی زمینی
potatoes انواع سیب زمینی
peanut butter خمیر بادام زمینی
armies ارتش نیروی زمینی
army base پادگان نیروی زمینی
army ارتش نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
landmark علامت مشخصه زمینی
table water سفره اب زیر زمینی
landmarks علامت مشخصه زمینی
latitude band نوار عرضی زمینی
dower سوراخ زیر زمینی
subways راه زیر زمینی
geocentric latitude عرض جغرافیایی زمینی
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
potato salad سالاد سیب زمینی
geomorphic شبیه بزمین زمینی
sweet potato سیب زمینی شیرین
sweet potatoes سیب زمینی شیرین
rhizmatous مانندساقه زیر زمینی
subway ترن زیر زمینی
rootstock ساقه زیر زمینی
floor exercise حرکات زمینی ژیمناستیک
extraterrestrial radiation تابشهای ماوراء زمینی
field survey نقشه برداری زمینی
ground survey نقشه برداری زمینی
department of the army وزارت نیروی زمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com