English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
Other Matches
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
investment plan برنامه سرمایه گذاری
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
investments سرمایه گذاری
capitalization سرمایه گذاری
financed سرمایه گذاری
finance سرمایه گذاری
finances سرمایه گذاری
financing سرمایه گذاری
enterprises سرمایه گذاری
enterprise سرمایه گذاری
investment سرمایه گذاری
invests سرمایه گذاری
invested سرمایه گذاری
invest سرمایه گذاری
investing سرمایه گذاری
assemble capital stock سرمایه پرداخت نشده
yield of invested capital بازده سرمایه گذاری
propensity to invest گرایش به سرمایه گذاری
over investment سرمایه گذاری بیش از حد
social investment سرمایه گذاری اجتماعی
primary investment سرمایه گذاری اولیه
investment mulliplier ضریب سرمایه گذاری
investment opportunities امکانات سرمایه گذاری
investment institutions موسسات سرمایه گذاری
opportunity to invest فرصت سرمایه گذاری
financial investment سرمایه گذاری مالی
investment function تابع سرمایه گذاری
net investment سرمایه گذاری خالص
national investment سرمایه گذاری ملی
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
joint adventure سرمایه گذاری مشترک
rate of investment نرخ سرمایه گذاری
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
investing سرمایه گذاری کردن
reinvestment سرمایه گذاری مجدد
joint venture سرمایه گذاری مشترک
invests سرمایه گذاری کردن
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
induced investment سرمایه گذاری القائی
fund سرمایه گذاری کردن
invest سرمایه گذاری کردن
foreign investment سرمایه گذاری خارجی
capital investment سرمایه گذاری ثابت
capital outlay ارزش سرمایه گذاری
actual investment سرمایه گذاری واقعی
capital output ratio ضریب سرمایه گذاری
real investment سرمایه گذاری واقعی
funded سرمایه گذاری کردن
replacement investment سرمایه گذاری جانشینی
invested سرمایه گذاری کردن
overinvestment سرمایه گذاری بیش از حد
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
investment cost هزینه سرمایه گذاری
investment banks بانکهای سرمایه گذاری
deposits سرمایه گذاری کردن
deposit سرمایه گذاری کردن
share holding سرمایه گذاری در سهام
malinvestment سرمایه گذاری نامناسب
overcapitalize بیش از حد سرمایه گذاری کردن
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
investment multiplier ضریب فزاینده سرمایه گذاری
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
net fixed investment سرمایه گذاری ثابت خالص
marginal propensity to invest میل نهائی به سرمایه گذاری
marginal return of investment بازدهی نهائی سرمایه گذاری
investiture سرمایه گذاری دادن امتیاز
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
investitures سرمایه گذاری دادن امتیاز
recapitalize سرمایه گذاری مجدد کردن
deeping of capital پایه گذاری اساسی سرمایه
useful life of an investment عمر مفیع یک سرمایه گذاری
international investment سرمایه گذاری بین المللی
holding company شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company شرکت سرمایه گذاری درسهام
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
investments مبلغ سرمایه گذاری شده
uncharged خرج گذاری نشده
unnumbered شماره گذاری نشده
uncharged چاشنی گذاری نشده
don't put all your eggs in one basket <idiom> [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
outlay مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
To put money into somethings. درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investments مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
induced investment سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pool ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
unexpected پیش بینی نشده
unpredictable پیش بینی نشده
unforeseen پیش بینی نشده
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
unexpected inflation تورم پیش بینی نشده
unforeseen expenses هزینههای پیش بینی نشده
compiler نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند
coding صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
financier سرمایه دار سرمایه گذار
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
contingent fund اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
unredeemed جبران نشده سبک نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
compilations ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
compilation ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
incomplete انجام نشده پر نشده
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
schedules برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
funded سرمایه
equity سرمایه
fund سرمایه
equities سرمایه
asset سرمایه
turn over سرمایه
capital intensive سرمایه بر
capital سرمایه
working capacity سرمایه جاری
working asset سرمایه کار
capital liability بدهی سرمایه
stock سهام سرمایه
capital loss زیان سرمایه
yield of capital بازده سرمایه
capital depreciation استهلاک سرمایه
invests سرمایه گذاشتن
fixed property سرمایه ثابت
capital exports صادرات سرمایه
trading capital سرمایه در گردش
capital agglomeration تجمع سرمایه
national capital سرمایه ملی
human capital سرمایه انسانی
capital creation ایجاد سرمایه
unfunded بدون سرمایه
capital flight فرار سرمایه
capital accumulation انباشت سرمایه
stocked سهام سرمایه
investing سرمایه گذاشتن
money capital سرمایه پولی
capital accumulation تراکم سرمایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com