Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
to setting into shape	سروصورت گرفتن
Other Matches
to get into shape	سروصورت دادن
smugly	تمیز کردن سروصورت دادن به
smugness	تمیز کردن سروصورت دادن به
smug	تمیز کردن سروصورت دادن به
To have a wash and brush up.	سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
reoccupy	از سر گرفتن
retakes	پس گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
retake	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
retaken	پس گرفتن
raclaim	پس گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
to get at	گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
capturing	گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
overtake	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
capture	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
overtaken	گرفتن
overtakes	گرفتن
cork	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovating	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
captures	گرفتن
to hunt out	گرفتن
false grip	گرفتن
corks	گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
retrieve	پس گرفتن
ceases	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
ceased	گرفتن
cease	گرفتن
seize	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
to get used to	خو گرفتن [به]
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to draw back	پس گرفتن
obturate	گرفتن
break out	در گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
ceasing	گرفتن
pushing	گرفتن
seized	گرفتن
to catch on	گرفتن
retaking	پس گرفتن
take	گرفتن
takes	گرفتن
retreats	پس گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
seizes	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
indwell	جا گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
reclaim	پس گرفتن
infold	در بر گرفتن
puddles	گل گرفتن
to take up	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
holds	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
catch	گرفتن
adeem	پس گرفتن
puddle	گل گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
to whisk away or off	گرفتن
skims	گرفتن کف
grabbing	گرفتن
lute	گل گرفتن
to break in	گرفتن
grabs	گرفتن
reclaims	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
accompanied	دم گرفتن
wed	گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
hold	گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
detract	گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompany	دم گرفتن
detracts	گرفتن
detracting	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
detracted	گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
deglutinate	گرفتن
acquiring	گرفتن
to shut off	را گرفتن
acquire	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
to call back	پس گرفتن
wive	زن گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
accustoms	خو گرفتن
accustoming	خو گرفتن
accustom	خو گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
acquires	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
resumption	از سر گرفتن
grabbed	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
skim	کف گرفتن از
lutes	گل گرفتن
grab	گرفتن
tong	گرفتن
skim	گرفتن کف
catch on	گرفتن
unsay	پس گرفتن
niggle	خرده گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
monopolises	امتیازانحصاری گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
niggled	خرده گرفتن
snatches	گرفتن مقدار کم
snatched	گرفتن مقدار کم
snatch	گرفتن مقدار کم
monopolising	امتیازانحصاری گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
niggles	خرده گرفتن
embracing	دراغوش گرفتن
monopolize	امتیازانحصاری گرفتن
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
to catch up	گرفتن ربودن
dissembled	نادیده گرفتن
to carry a cane	عصادست گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
embrace	دراغوش گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com