English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
insubordination سرپیچی از اجرای دستور
Other Matches
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
final process دستور اجرای حکم
exempted , adressee گیرنده معاف از اجرای دستور
execution مدت زمان بین اجرای یک دستور
immediate روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
executed بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
operation بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
executing بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executes بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
execute بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
machines کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
machined کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cpu مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
executing دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
condition ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
executed دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
modes وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
fetches رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
fetched رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
latency تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
fetch رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
stepping اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
interactive محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
stop دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
modes وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
halt دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
disobedience سرپیچی
refusals سرپیچی
contumaciousness سرپیچی
refusal سرپیچی
pervicacious سرپیچی
transgression سرپیچی
inobedience سرپیچی
recusance or sancy سرپیچی
insubmission سرپیچی
to kick over the traces سرپیچی کردن
transgress سرپیچی کردن از
transgresses سرپیچی کردن از
disobey سرپیچی کردن
transgressed سرپیچی کردن از
disobeyed سرپیچی کردن
disobeying سرپیچی کردن
transgressing سرپیچی کردن از
disobeys سرپیچی کردن
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
to fly in the face of any one اشکارا ازحرف کسی سرپیچی کردن
recusance سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
recusancy سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
challenge رقابت کردن سرپیچی کردن
challenged رقابت کردن سرپیچی کردن
challenges رقابت کردن سرپیچی کردن
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
run اجرای
runs اجرای
Sound Blaster و پس اجرای آن
post strike بعد از اجرای تک
program execution اجرای برنامه
dry run اجرای ازمایشی
conduct of fire اجرای تیراندازی
fulfilment of an obligation اجرای تعهد
concurrently اجرای همزمان
parallel run اجرای موازی
plan implementation اجرای برنامه
uses اجرای چیزی
use اجرای چیزی
enforcement of a judgment اجرای حکم
performance of a contract اجرای قرارداد
administration of justice اجرای عدالت
auto da fe اجرای رای
budget execution اجرای بودجه
test run اجرای ازماینده
test run اجرای ازمایشی
execution of wills اجرای وصایا
machine run اجرای ماشین
concurrent execution اجرای همزمان
execution of judgments اجرای احکام
carry out the obligations اجرای تعهدات
ground work اجرای فن در خاک
conduct of fire اجرای اتش
rerun اجرای مجدد
administer justice اجرای عدالت
enforcement of a judment اجرای حکم دادگاه
reprieve تعلیق اجرای مجازات
by the number اجرای فرمان با شماره
techniques روش یا فن اجرای کار
reprieving تعلیق اجرای مجازات
reprieved تعلیق اجرای مجازات
reprieves تعلیق اجرای مجازات
multitasking اجرای چندین کار
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
methode of fire روش اجرای تیراندازی
multi tasking اجرای چندین کار
checked اجرای خشک یک برنامه
task forces نیروی اجرای عملیات
checks اجرای خشک یک برنامه
task force نیروی اجرای عملیات
check اجرای خشک یک برنامه
involving آغاز با اجرای یک برنامه
involves آغاز با اجرای یک برنامه
involve آغاز با اجرای یک برنامه
concurrent program execution اجرای همزمان برنامه
concept of operations روش اجرای عملیات
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
launch an attack اجرای حمله شروع تک
class ii activity اجرای اماد طبقه 2
class i activity اجرای اماد طبقه 1
implementation of the decisions اجرای قرار [رای]
operates دستورات اجرای کامپیوتر
war game اجرای بازی جنگ
wargaming اجرای بازی جنگ
launches شروع یا اجرای یک برنامه
launched شروع یا اجرای یک برنامه
transattack period زمان اجرای تک اتمی
task element عنصر اجرای عملیات
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
launch شروع یا اجرای یک برنامه
launching شروع یا اجرای یک برنامه
policy instrument ابزار اجرای سیاست
enforcement by writ اجرای حکم دادگاه
desk اجرای خشک برنامه
desks اجرای خشک برنامه
operated دستورات اجرای کامپیوتر
operate دستورات اجرای کامپیوتر
technique روش یا فن اجرای کار
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
self aid اجرای کمکهای اولیه
administration of a will اجرای وصیت نامه
legal enforcement اجرای حکم دادگاه
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
launch اجرای حمله شروع عملیات
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
launched اجرای حمله شروع عملیات
high angle pit چاله مخصوص اجرای تیرقائم
launching اجرای حمله شروع عملیات
launches اجرای حمله شروع عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com