Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
acetic
سرکه مانند ترش
Search result with all words
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
Other Matches
acetum
سرکه
pickle
سرکه
vinegar
سرکه
pickles
سرکه
actification
سرکه ریزی
actification
تبدیل به سرکه
eelworm
کرم سرکه
vinegar plant
بچه سرکه
acetobacter
مخمر سرکه
acetobacter
بچه سرکه
acetimeter
سرکه سنج
acetimetry
سرکه سنجی
french mustard
خردل با سرکه
acetometer
سرکه سنج
alegar
سرکه ابجو
vinaigrette
بطری سرکه
acetic acid
جوهر سرکه
acetify
تبدیل به سرکه کردن
acetate
نمک جوهر سرکه
aromatic vinegar
محلول سرکه و کافور
acetification
جوهر سرکه سازی
rose vinegar
خیسانده گل سرخ در سرکه
casters
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
acetated
باجوهر سرکه ترکیب شده
acetanion
انیون 2O3H2C جوهر سرکه
caster
تنگ کوچک ادویه یا سرکه
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
castors
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
castor
:تنگ کوچک ادویه یا سرکه
sauerkraut
کلم رنده شده واب پز با سرکه
vinaigrette
سس دارای سرکه و روغن زیتون و ادویه
to pickle a person's back
پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
marinaded
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinades
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
acetolysis
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
etc
و مانند آن
unequaled
بی مانند
reedy
نی مانند
womanlike
زن مانند
reedier
نی مانند
similar
مانند
vide
مانند
reediest
نی مانند
threadlike
نخ مانند
impish
جن مانند
unprecedentedly
بی مانند
unprecedented
بی مانند
toughest
پی مانند
incomparable
بی مانند
feathery
پر مانند
without an e.
بی مانند
inimitable
بی مانند
unapproachable
بی مانند
thready
نخ مانند
tendinous
بی مانند
analogous
مانند
encephaloid
مخ مانند
etcetera
و مانند ان
plumose
پر مانند
filiform
نخ مانند
pipelike
نی مانند
floriform
گل مانند
fulidal
اب مانند
plumelike
پر مانند
penniform
پر مانند
gypsiferous
گچ مانند
inapproachable
بی مانند
myrtle formed
اس مانند
lambdoid
مانند
liplike
لب مانند
mammilary
مانند
capitate
مانند سر
capillaceous
مانند نخ
frothy
کف مانند
tough
پی مانند
tougher
پی مانند
goatish
بز مانند
fluty
نی مانند
simulant
مانند
after the example of
مانند
similiar
مانند
and so on
و مانند ان
analog
مانند
anthoid
گل مانند
aquiform
اب مانند
argillaceous
گل مانند
argillaceous
رس مانند
arundinaceous
نی مانند
mammilliform
مانند
foggiest
مانند مه
near-
مانند
unparalleled
بی مانند
blotchy
لک مانند
nearer
مانند
nearing
مانند
unique
بی مانند
nearest
مانند
foggy
مانند مه
nears
مانند
foggier
مانند مه
icily
یخ مانند
as
مانند
string
نخ مانند
analogues
مانند
near
مانند
unequalled
بی مانند
analogue
مانند
neared
مانند
uniquely
بی مانند
castellated
دژ مانند
dendriform
مانند درخت
dermatoid
پوست مانند
parchmenty
پوست مانند
dermoid
پوست مانند
dermoidal
پوست مانند
cucullated
مانند خودیاباشلق
corvine
کلاغ مانند
digitiform
انگشت مانند
puriform
چرک مانند
deltoideus
مانند دال
puppyish
توله سگ مانند
cryptand
حجره مانند
ctenoid
شانه مانند
crinoid
زنبق مانند
culicoid
پشه مانند
pterygoid
بال مانند
cuticular
پوست مانند
cystoid
مانند مثانه
deiform
خدا مانند
cowish
گاو مانند
deltoid
مانند دال
prurigmous
مانند خنش
sacciform
کیسه مانند
disclike
صفحه مانند
ensample
مانند نظیر
epidermoid
بشره مانند
porcelainlike
چینی مانند
as before
<adv.>
مانند سابق
ferny
سرخس مانند
falcated
داس مانند
falciform
داس مانند
felid
گربه مانند
platelike
بشقاب مانند
fibriform
لیف مانند
elephantoid
پیل مانند
discoid
صفحه مانند
discoid
قرص مانند
discoidal
صفحه مانند
discoidal
قرص مانند
pouchy
کیسه مانند
disklike
صفحه مانند
dollish
عروسک مانند
dreamful
خواب مانند
drossy
تفاله مانند
porky
مانند خوک
eburnian
عاج مانند
filiform
رشته مانند
arciform
قوس مانند
boll
برامدگی مانند
bosomy
پستان مانند
sanguineous
خون مانند
boxy
جعبه مانند
brach
تازی مانند
sagittary
مانند تیر
saddlebacked
زین مانند
bursiform
کیسه مانند
bursiform
کیف مانند
arborescent
شاخه مانند
butyric
کره مانند
cadaveric
لاشه مانند
canaliculate
ابراه مانند
billowy
موج مانند
scabious
دله مانند
argillaceous
مانند خاک رس
as ever
مانند همیشه
seamilike
درز مانند
as usual
مانند همیشه
scopulate
کلاله مانند
sciuroid
سنجاب مانند
asteroidal
مانند ستاره
auriform
گوش مانند
baccate
توت مانند
sciurine
سنجاب مانند
scalelike
ترازو مانند
scalelike
فلس مانند
benzenoid
بنزن مانند
cancellate
شبکه مانند
carneous
گوشت مانند
carunculate
مانند لحیمه
reniform
کلیه مانند
reeding
طرح نی مانند
ravined
کلاغ مانند
rattish
موش مانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com