Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
English
Persian
to know the score
<idiom>
سری توی حساب داشتن
Search result with all words
red
کسری داشتن حساب
redder
کسری داشتن حساب
reddest
کسری داشتن حساب
reds
کسری داشتن حساب
account
حساب داشتن در بانک
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
Other Matches
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account
حساب صورت حساب
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to keep score
حساب
score
حساب
arithmetic
حساب
in favour of
به حساب
scored
حساب
to my a
به حساب من
algorism
حساب
account
حساب
reckoning
حساب
reckonings
حساب
incalculable
بی حساب
tallied
حساب
science of numbers
حساب
scores
حساب
accountant
ذی حساب
accountants
ذی حساب
tally
حساب
scoreless
بی حساب
tabs
حساب
tallying
حساب
tallies
حساب
incomputable
بی حساب
dam design
حساب سد
tab
حساب
residuary account
حساب ترکه
liquidate
حساب را واریزکردن
To concoct accounts.
حساب تراشیدن
liquidated
حساب را واریزکردن
fluxion
حساب فاضله
liquidates
حساب را واریزکردن
liquidating
حساب را واریزکردن
rule off
بستن حساب
rule of thumb
حساب سر انگشتی
figures
حساب کردن
figuring
حساب کردن
figure
حساب کردن
account cuurent
حساب جاری
account card
کارت حساب
accountable
مسئول حساب
account book
دفتر حساب
acalculia
ناتوانی در حساب
A rough (crude)estimate.
حساب سر انگشتی
return account
حساب بازگشت
debit
حساب بدهی
debited
حساب بدهی
debiting
حساب بدهی
debits
حساب بدهی
detailing
حساب ریز
detail
حساب ریز
have it out with someone
<idiom>
تصفیه حساب
certificate of clearance
مفاصا حساب
deposit accounts
حساب پس انداز
deposit accounts
حساب سپرده
deposit account
حساب پس انداز
deposit account
حساب سپرده
certificate of expenditure
صورت حساب
bank pass book
دفترچه حساب
crypto account
حساب رمز
compute
حساب کردن
computed
حساب کردن
computes
حساب کردن
bank overdraft
حساب جاری
balance sheet account
حساب ترازنامه
cost accountant
حساب دار
binary arithmetic
حساب دودوئی
cash account
حساب نقدی
capital account
حساب سرمایه
closing of account
تفریغ حساب
call to account
حساب خواستن از
stability calculation
حساب پایداری
calculus of variations
حساب تغییرات
calculator mode
مد ماشین حساب
calculating machine
ماشین حساب
calculable
حساب کردنی
stock account
حساب موجودی
box score
حساب بازی
boolean calculus
حساب بولی
withdraws
برداشت از حساب
day of r
روز حساب
science of numbers
علم حساب
balance of account
مانده حساب
accoutn balance
مانده حساب
cyphers
حساب کردن
ciphers
حساب کردن
cipher
حساب کردن
savings account
حساب پس انداز
saving account
حساب پس انداز
account number
شماره حساب
account
حساب کردن
design assumption
فرضیه حساب
differential calculus
حساب فاضله
differential calulus
حساب فاضله
comptometer
ماشین حساب
arithmometer
ماشین حساب
arithmeticlal
مربوط به حساب
arithmetician
حساب دان
calculates
حساب کردن
calculated
حساب کردن
calculate
حساب کردن
arithmetic unit
واحد حساب
account
حساب پس دادن
miscalculate
بد حساب کردن
desktop
ماشین حساب
tripos
امتحان حساب
undercharge
کم حساب کردن
computer
ماشین حساب
vidimus
بازرسی حساب
minculculate
بد حساب کردن
rule of thumb
حساب انگشت
misreckon
بد حساب کردن
Count me in!
روی من حساب کن!
offsetting
حساب تهاتر
make much of
حساب بردن از
scorer
حساب نگهدار
scorers
حساب نگهدار
pridicate calculus
حساب مسندات
numerate
حساب کردن
loan account
حساب وام ها
includes
به حساب اوردن
include
به حساب اوردن
arithmetic
علم حساب
AC
حساب جاری
computers
ماشین حساب
miscalculating
بد حساب کردن
offset
حساب تهاتر
notcher
حساب نگهدار
algorism
[rare]
حساب
[ریاضی]
markers
حساب نگهدار
marker
حساب نگهدار
expense accounts
حساب هزینه
to count
[as]
به حساب رفتن
checking accounts
حساب جاری
arithmetic
حساب
[ریاضی]
expense account
حساب مخارج
checking account
حساب جاری
expense account
حساب هزینه
current accounts
حساب جاری
current account
حساب جاری
counted
حساب کردن
expense accounts
حساب مخارج
production account
حساب تولید
sums
حساب کردن
to figure up
حساب کردن
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
calculation
حساب براورد
imprest
حساب تنخواه
in f.of
به حساب بنفع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com