Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
v , series
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
Other Matches
chemical survey
بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
nerve agent
عامل شیمیایی عصبی
oxime
ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
bleaching materiel
پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
danc solution
نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
neuritis
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
elasticity of factor substitution
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
neuralgia
درد عصبی مرض عصبی
nervation
ساختمان عصبی شبکه عصبی
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
m factors
عوامل ام
effects
عوامل
total factor productivity
بازدهی کل عوامل
factor productivity
بازدهی عوامل
psychological factors
عوامل روانی
technical data
عوامل فنی
allocative factors
عوامل تخصیصی
factor price
قیمت عوامل
elements of expense
عوامل هزینهای
demand factors
عوامل تقاضا
complementary factors
عوامل مکمل
constant factors
عوامل ثابت
factors of production
عوامل تولید
excusatory conditions
عوامل رافعه
factor proportion
نسبت عوامل
adverse factors
عوامل نامساعد
production factors
عوامل تولید
institutional factors
عوامل نهادی
factor demand
تقاضای عوامل
motivational factors
عوامل محرکه
agents of production
عوامل تولید
natural agents
عوامل طبیعی
variable factors
عوامل متغیر
human factor
عوامل انسانی
growth factors
عوامل رشد
aerodynamic factors
عوامل ایرودینامیکی
balancing factors
عوامل جبرانی
justificatory conditions
عوامل موجهه
ingredient
داخل شونده عوامل
diseconomies
عوامل زیان اور
competitive factors
عوامل محرک رقابت
cryptovariable
عوامل متغیر رمز
aiming group
عوامل مثلث گیری
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
ingredients
داخل شونده عوامل
retarding factors
عوامل کند کننده
polygene
عوامل توارثی غیرهمردیف
o technique
تحلیل عوامل زمانی
factor price distortions
انحراف قیمت عوامل
factor price equalization
برابرسازی قیمت عوامل
factor productivity
بهره دهی عوامل
mechanism
عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanisms
عوامل مکانیکی مکانیزم
fixed factor
عوامل تولید ثابت
fixed factor
عوامل ثابت تولید
weathering
اثر عوامل جوی
mobility of factors of production
تحرک عوامل تولید
factor mobility
تحرک عوامل تولید
elements of expense
عوامل تولید هزینه
market forces
عوامل موثردر بازار
factor analysis
تجزیه و تحلیل عوامل
inputs
عوامل تولید منابع
factor cost line
خط هزینه عوامل تولید
human factors engineering
مهندسی عوامل انسانی
factor earnings
درامد عوامل تولید
factor markets
بازارهای عوامل تولید
variable factors
عوامل قابل تغییر تولید
non specific factors of production
عوامل غیر اختصاصی تولید
aerometeorograph
دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
net factor income from abroad
خالص درآمد عوامل از خارج
factor payments
پرداختهای عوامل تولید مانند
geopolitics
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
elasticity of factor substitution
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
neutral technology
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
input output table
این جدول جریان عوامل تولید
map k
ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
unpredictable factors
عوامل غیر قابل پیش بینی
mechanical powers
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
columnar transposition
تغییر مکان دادن عوامل در ستون
self buried
مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
ceteris paribus
ثابت بودن تمام عوامل دیگر
overwrought
عصبی
uptight
عصبی
neurotic
عصبی
abnerval
عصبی
twitchy
عصبی
neural
عصبی
on pins and needles
<idiom>
عصبی
neurogram
رد عصبی
keyed up
<idiom>
عصبی
nervelessness
بی عصبی
engram
رد عصبی
nervous
عصبی
group dynamics
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
shift forward
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
neuron
یاخته عصبی
psychochemical agent
گاز عصبی
willies
حمله عصبی
plexus
شبکه عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
عصبی بودن
nervous systems
دستگاه عصبی
neurocyte
یاخته عصبی
anorexia nervosa
بی اشتهایی عصبی
psychochemical agent
عامل عصبی
Relax!
عصبی نشو!
shock
حمله عصبی
neurons
یاخته عصبی
shocked
حمله عصبی
ganglion
غده عصبی
lose temper
<idiom>
عصبی شدن
neuralgia
درد عصبی
nerve block
وقفه عصبی
interneural
داخل عصبی
interneuron
داخل عصبی
shocks
حمله عصبی
causalgia
سوزش عصبی
neurofibril
تار عصبی
nerve impulse
تکانه عصبی
nerve path
گذرگاه عصبی
nerve plexus
شبکه عصبی
neuroplexus
شبکه عصبی
nerve tissue
بافت عصبی
nervelessly
از روی بی عصبی
nerve
رشته عصبی
neural reverbration
ارتعاش عصبی
neural network
شبکه عصبی
neural lesion
ضایعه عصبی
neural bond
پیوند عصبی
neural circuit
مدار عصبی
neural conduction
رسانش عصبی
neural discharge
تخلیه عصبی
nerve fibre
تار عصبی
nerve ending
پایانه عصبی
nerve current
جریان عصبی
nerve center
مرکز عصبی
neural arc
قوس عصبی
nerves
رشته عصبی
nervous system
دستگاه عصبی
nerve cell
سلول عصبی
nerve cell
یاخته عصبی
neural induction
القای عصبی
neuritis
التهاب عصبی
neural satiation
اشباع عصبی
nerve deafness
کری عصبی
conceptual nervous system
دستگاه عصبی فرضی
sympathetic nervous system
دستگاه عصبی سمپاتیک
preganglionic
قبل از عقده عصبی
reciprocal innervation
تحریک عصبی تقابلی
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
commissure
بافت عصبی رابط
unipolar
سلولهای عصبی یک قطبی
neuroblast
یاخته رویانی عصبی
parasympathetic nervous system
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
neuropath
دچار اختلالات عصبی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
neuropsychiatric
مرض روانی و عصبی
neurotic
دچار اختلال عصبی
neuroptera
حشرات عصبی الجناح
neurotransmitter
انتقال دهنده عصبی
discharge
شلیک عصبی تخلیه
parabiosis
وقفه رسانش عصبی
discharges
شلیک عصبی تخلیه
neurogenic
دارای ریشه عصبی
tract
دسته تار عصبی
tracts
دسته تار عصبی
neuromuscular coordination
هماهنگی عصبی- عضلانی
tensed
عصبی وهیجان زده
tensest
عصبی وهیجان زده
tensing
عصبی وهیجان زده
hysteria
هیستری حمله عصبی
anorexic
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
visceral nervous system
دستگاه عصبی احشایی
vegetative nervous system
دستگاه عصبی نباتی
jittery
وحشت زده و عصبی
tenser
عصبی وهیجان زده
autonomic nervous system
دستگاه عصبی نباتی
tenses
عصبی وهیجان زده
tense
عصبی وهیجان زده
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
bradyarthria
کندگویی عصبی- ماهیچه یی
cns
دستگاه عصبی مرکزی
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
tie up in knots
<idiom>
کسی را عصبی ونگران کردن
autonomic
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
dendrite
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
psychoneural parallelism
توازی نگری روانی- عصبی
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
nervous
عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
preganglionic
وابسته به جلو عقده عصبی
autonomic nervous system
دستگاه عصبی خود مختار
liminal
وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
ans
دستگاه عصبی خود مختار
sympathetic nervous system
دستگاه عصبی خود کار
neurogenic
ایجاد کننده بافت عصبی
neurocirculatory asthenia
ضعف عصبی- گردش خونی
sound effects
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
fission products
عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
m factors
عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
escarpment
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com