Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
the bill will mature to morrow
سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
Other Matches
deferred liability
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
<proverb>
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
He is expected to arrive in acople of days.
فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
clearing a bill
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
to pay against receipt
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
day after tomorrow
پس فردا
tomorrow
فردا
the day a to morrow
پس فردا
morrow
فردا
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
morrow
[Old English]
فردا
[ آینده]
to morrow week
از فردا یک هفته
Today me, tomarrow thee.
<proverb>
امروز من,فردا تو .
Where wI'll you be tomorrow morning?
فردا صبح کجایی ؟
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow .
بگذار بماند تا فردا
Come here tomorrow .
فردا بیا اینجا
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
Take no thought of the morrow.
نگران فردا
[آینده]
نباش.
never put off till tomorrow what may be done today
<proverb>
کار امروز به فردا مفکن
present maid prospective bride
دوشیزه امروز عروس فردا
Tomarrow is another day.
<proverb>
فردا روز دیگرى اشت .
Delays are dangerous.
<proverb>
کار امروز به فردا مینداز.
the bill will mature tomorrow
سررسید ان قبض فردا است
Leave it tI'll tomorrow morning .
آنرا بگذارتا فردا صبح
The cream wont keep tI'll tomorrow .
خامه تا فردا خراب می شود
Never put off tI'll tomorrow what you can do today .
کار امروز را به فردا نیانداز
I'll get there when I get there.
<proverb>
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
I will depart the day after tomorrow with the Iran Air.
من پس فردا با ایران ایر پرواز می کنم.
I wI'll come tommorow if at all.
اگر آمدنی باشم فردا می آیم
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today .
کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
The prescribed time - limit expires tomorrow .
مهلت مقرر فردا منقضی می شود
I travel tomorrow
[afternoon]
.
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
maturity
سر رسید
receipt
رسید
receipt statement
رسید
quittance
رسید
when it came to a push
رسید
receipts
رسید
due date
سر رسید
there is no time like the present
<idiom>
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
What time do we arrive?
کی خواهیم رسید؟
scrip
رسید موقتی
voucher
قبض رسید
quittance
رسید مفاصا
receipt
قبض رسید
chitty
یادداشت-رسید
receipts
قبض رسید
the post has come
پست رسید
to a receipt
رسید گرفتن
to fall due
سر رسید شدن
summer is in
تابستان رسید
official receipt
رسید رسمی
warehouse receipt
رسید انبار
world came that
خبر رسید که
vouchers
قبض رسید
hand receipt
رسید دستی
debit note
رسید بدهکار
dock receipt
رسید لنگرگاه
dock warrant
رسید لنگرگاه
It crossed my mind.
به نظرم رسید.
It occurred to me.
به نظرم رسید.
It came home to me.
به نظرم رسید.
It crossed my mind.
به فکرم رسید.
It occurred to me.
به فکرم رسید.
It came home to me.
به فکرم رسید.
matured
سر رسید شده
binders
رسید بیعانه
binder
رسید بیعانه
it crossed my mind
بنظرم رسید
certificate of receipt
گواهی رسید
It's over.
به پایان رسید.
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
railway receipt
رسید راه اهن
clean receipt
رسید بی قید و شرط
data freight receipt
رسید اماری حمل
data fright receipt
رسید اماری حمل
point of intersection
نقطه بهم رسید
the hour has struck
موقع بحران رسید
air mail receipt
رسید پست هوایی
appropriation receipt
رسید سپرده قانونی
At this point of the conversation.
صحبت که به اینجا رسید
dock warrant
رسید انبار بارانداز
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .
جانش به لب آمد ( رسید )
appropriation receipt
رسیدسپرده رسید اعتبار
At that point
[stage]
, ...
وقتی که موقعش رسید...
We just received word that . . .
هم اکنون اطلاع رسید که …
i am through with my work
کارم به پایان رسید
acknowledgments
اعلام وصول رسید
acknowledgement
اعلام وصول رسید
receipts
دریافت رسید دادن
receipts
رسید پیام دریافت شد
acknowledgements
اعلام وصول رسید
mate's receipt
رسید کاپیتان کشتی
mate's receipt
رسید معاون ناخدا
i am in receipt of your letter
نامه شما به من رسید
receipt
رسید پیام دریافت شد
he thought out a plan
فکری بنظرش رسید
it received royal assent
به توشیح ملوکانه رسید
it was signed by his majesty the shah
به توشیح همایونی رسید
he was overtake by a storm
طوفانی باودر رسید
receipt
دریافت رسید دادن
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
The train came in on time .
قطار به موقع رسید ( سروقت )
It changed hands a few times before I got it.
چند دست گشت تا به من رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
The train was 10 minutes late.
قطار 10 دقیقه دیر رسید
I heard a sound .
صدائی به گوشم خورد( رسید )
He arrived in the nick of time .
درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
found shipment
کالای بدون بارنامه یا رسید
now and then a guest w come
گاه گاهی میهمانی می رسید
offenders will be punished
متخلفین بکیفر خواهند رسید
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
A solution suddenly proffered itself.
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
The project was terminated as of July 1.
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
the bill is overdraw
سر رسید برات منقضی شده است
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
Luchily for me the train was late.
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
process
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
he muddled through
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer.
کانالتان را فردا
[به این برنامه]
تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
to bite the bullet
<idiom>
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
singly
جدا جدا فردا فرد
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
freiht all kinds
رسید اماری حمل انواع هزینه حمل
It wI'll eventually pay off.
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
finishes
پرداخت
finish
پرداخت
refund
پس پرداخت
lustreer
پرداخت
payments
پرداخت
refunded
پس پرداخت
discharging
پرداخت
refinishing
پرداخت
disbursement
پرداخت
refunds
پس پرداخت
defrayal
پرداخت
burnisher
پرداخت گر
finishing touches
پرداخت
payment
پرداخت
furbisher
پرداخت گر
making good
پرداخت
refunding
پس پرداخت
glazes
پرداخت
rendering
پرداخت
renderings
پرداخت
pays
پرداخت
paying
پرداخت
pay
پرداخت
polish
پرداخت
finishing
پرداخت
bleaching
پرداخت
glaze
پرداخت
pt
پرداخت
glosser
پرداخت گر
expenditure
پرداخت
settlements
پرداخت
settlement
پرداخت
trim
پرداخت
discharges
پرداخت
outlay
پرداخت
remitment
پرداخت
polishes
پرداخت
discharge
پرداخت
period of grace
مهلت پرداخت
shear
پرداخت فرش
imprest
پیش پرداخت
a bradent
وسیله پرداخت
deferred payment
پرداخت معوق
date of payment
موعد پرداخت
date of maturity
موعد پرداخت
d. note
درخواست پرداخت
casual payment
پیش پرداخت
by payment
از طریق پرداخت
deferred payment
پرداخت اتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com