Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
land
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
Other Matches
smoothbore
تفنگ با سطح داخلی صاف لوله
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
gun barrel
لوله تفنگ
over and under
تفنگ دو لوله دو خزانه
barrels
چلیک لوله تفنگ
barrel
چلیک لوله تفنگ
squirrel rifle
تفنگ لوله کوتاه
screw barrel
لوله خاندار تفنگ
squirrel gun
تفنگ لوله کوتاه
grooves
شیارداخلی لوله تفنگ
carabine
تفنگ لوله کوتاه
groove
شیارداخلی لوله تفنگ
carbines
تفنگ لوله کوتاه سبک
carbine
تفنگ لوله کوتاه سبک
rifling
خان درون لوله تفنگ
muzzle end
دهانه لوله توپ یا تفنگ
lays
روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
lay
روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
muzzle compensator
دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
bore
قطر داخلی لوله
bores
قطر داخلی لوله
bore
قطر داخلی لوله اسلحه
bores
قطر داخلی لوله اسلحه
caliber
قطر داخلی لوله اسلحه
choke
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
fowling piece
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
rifle salute
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
fowling piece
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
polythalmous
چند خانهای
own a house
خانهای دارم
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
departmental intelligence
اطلاعات وزارت خانهای
to inhabit a house
در خانهای ساکن شدن
to front a house with marble
نمای خانهای رابامرمرساختن
to have the run of a house
اختیار خانهای را داشتن
own a house
دارای خانهای هستم
to let a house
خانهای را اجاره دادن
estaminet
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
internal structure
ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawked
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks
مخابره داخلی ارتباط داخلی
aliases
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
alias
وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
burglars
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
burglar
کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
kheda
کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
moonlight fliting
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
frame house
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
palafitte
خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
burglarious
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
anchor cell
خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets
بست لوله دوراهی لوله
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
bottoms
کف تفنگ
bottom
کف تفنگ
rifles
تفنگ
shot line
نخ تفنگ
smoothbore
تفنگ
shotgun
تفنگ
shotguns
تفنگ
rifle
تفنگ
gun
تفنگ
musketry
تفنگ
breech loader
تفنگ ته پر
gun butt
ته تفنگ
rifle (rifled bore)
تفنگ
breech
ته تفنگ
musketry
تفنگ ها
flint lock
تفنگ
guns
تفنگ
firer
تفنگ
rifle gun
تفنگ
breechloader
تفنگ ته پر
slinging
تسمه تفنگ
rifleman
تفنگ دار
mousquetaire
تفنگ دار
slings
تسمه تفنگ
lyle gun
تفنگ لیل
stock
قنداق تفنگ
light gun
تفنگ نوری
sling
تسمه تفنگ
rifle ranges
تیررس تفنگ
shotgun
تفنگ شکاری
shotgun
تفنگ ساچمهای
gunners
شکارچی با تفنگ
gunner
شکارچی با تفنگ
strap
بند تفنگ
straps
بند تفنگ
shotguns
تفنگ ساچمهای
blowtube
تفنگ بادی
riflemen
تفنگ دار
manubrium
قبضه تفنگ
rifle range
تیررس تفنگ
shotguns
تفنگ شکاری
arquebus
تفنگ قدیمی
buttstock
قنداق تفنگ
cleaning rod
سمبه تفنگ
poops
تفنگ درکردن
poop
تفنگ درکردن
electron gun
تفنگ الکترونی
firelock
تفنگ فتیلهای
matchlock
تفنگ فتیلهای
fusee
تفنگ چخماقی
gage
بند تفنگ
gun butt
قنداق تفنگ
backfires
پس زدن تفنگ
backfired
پس زدن تفنگ
burp gun
تفنگ کوچک
breechblock
گلنگدن تفنگ
breech loading
پر کردن تفنگ از ته
guns
تفنگ الکترونی
automatic rifle
تفنگ خودکار
gun
تفنگ الکترونی
blow gun
تفنگ بادی
blow pipe
تفنگ بادی
blowgun
تفنگ بادی
setbacks
لگدزدن تفنگ
setback
لگدزدن تفنگ
foresight
مگسک تفنگ
cocks
چخماق تفنگ
cocking
چخماق تفنگ
cock
چخماق تفنگ
backfire
پس زدن تفنگ
gun smith
تفنگ ساز
gun stick
سنبه تفنگ
trigger
ماشه تفنگ
hammers
چخماق تفنگ
hammered
چخماق تفنگ
hammer
چخماق تفنگ
air gun
تفنگ بادی
gauges
اندازه تفنگ
gauged
اندازه تفنگ
gauge
اندازه تفنگ
muskets
تفنگ فتیلهای
musket
تفنگ فتیلهای
triggered
ماشه تفنگ
triggers
ماشه تفنگ
bead
مگسک تفنگ
gun stock
قنداق تفنگ
gunrack
مقر تفنگ
gunsmithery
تفنگ سازی
harquebus
تفنگ شمخال
gunning
شکار با تفنگ
backfiring
پس زدن تفنگ
kicks
لگد تفنگ
kicking
لگد تفنگ
kicked
لگد تفنگ
kick
لگد تفنگ
beads
مگسک تفنگ
stocked
قنداق تفنگ
muzzle loader
تفنگ سرپر
shotgunner
شکار با تفنگ
To pull the trigger .
ما شه تفنگ را کشیدن
The gun went off.
تفنگ دررفت
Load the gun.
تفنگ را پر از فشنگ کن
popgun
تفنگ خفیف
butts
قنداق تفنگ
butts
ته قنداق تفنگ
groove
خان تفنگ
pop gun
تفنگ بادی
gunsmith
تفنگ ساز
gunsmiths
تفنگ ساز
rowet
چخماق تفنگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com