English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
datum plane سطح مبنای ارتفاع
Search result with all words
altitude datum سطح مبنای ارتفاع سنجی
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
hydrographic datum سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
Other Matches
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
barometric altimeter ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
pressure altitude ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
false origin مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude ارتفاع کم ارتفاع پست
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
low airburst ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
bombing height ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
exmeridian altitude ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
ternary در مبنای سه
hexadecimal مبنای 61
data base مبنای اطلاعات
computer based بر مبنای کامپیوتر
force basis مبنای یکان
number base مبنای عددی
monetary base مبنای پولی
mobilization base مبنای بسیج
fire base مبنای اتش
refrence مبنای مقایسه
rationale مبنای کار
ration basis مبنای جیره
sentience مبنای حس وحساسیت
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
basic of issue مبنای توزیع
on trust بر مبنای اعتبار
ternary سه مبنایی در مبنای سه
tax base مبنای مالیاتی
binary number system سیستم مبنای دو
base of fire مبنای اتش
fixed radix با مبنای ثابت
troop basis مبنای یکان
unit of issue مبنای توزیع
datum line خط مبنای سنجش
datum plane سطح مبنای اب دریا
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
chart datum مبنای عمق نقشه
mission load بار مبنای عملیاتی
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
fire support base مبنای پشتیبانی اتش
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
datum sweeping mark علامت مبنای روبش
base reserves اماد مبنای ذخیره
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
software base مبنای نرم افزار
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
wartime load بار مبنای ناو
troop basis مبنای واگذاری یکان
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
b ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
line of site خط تراز یا مبنای افق توپ
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
reference number اعداد مبنای نشانه روی
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
peak load pricing قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
keypad و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
denary notation سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
marginal productivity theory of نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
parametric estimate براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
hexadecimal notation نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
hex نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
underconsumption theory of نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
hex صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hexadecimal notation صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
f رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicts متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
e r p برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
indicted متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
foxing شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxes شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
fox شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
elevation ارتفاع
low-rise کم ارتفاع
sawed off کم ارتفاع
apothem ارتفاع
apparent celestiallatitude ارتفاع
attack altitude ارتفاع تک
x height ارتفاع x
contour lines خط هم ارتفاع
elevations ارتفاع
depths ارتفاع
altitude ارتفاع
altitudes ارتفاع
height ارتفاع
line height ارتفاع خط
depth ارتفاع
low level در ارتفاع کم
low کم ارتفاع کم
heights ارتفاع
depth of tooth ارتفاع دندانه
discharge head ارتفاع تخلیه
pressure head ارتفاع فشار
total suction head ارتفاع کل مکشی
depth of abutting gap faces ارتفاع شکاف
vertical interval اختلاف ارتفاع
computed altitude ارتفاع محسوب
critical altitude ارتفاع بحرانی
critical height ارتفاع بحرانی
cruising altitude ارتفاع پرواز
percolation head ارتفاع نفوذ
optimum height ارتفاع مطلوب
height adjustment میزان ارتفاع
optimum height حداکثر ارتفاع
observed altitude ارتفاع حقیقی
altimeter ارتفاع یاب
net head ارتفاع موثر
hight of burst ارتفاع ترکش
drop altitude ارتفاع پرش
studding ارتفاع اتاق
high altitude از ارتفاع زیاد
height overall ارتفاع ساختمان
height of site ارتفاع پایگاه
height of site ارتفاع ایستگاه
height of rise ارتفاع برجستگی
height of rise ارتفاع ابگیر
height of fill ارتفاع خاکریز
head pressure ارتفاع فشاری
height clearance ارتفاع مجاز
safe altitude ارتفاع امن
height of burst ارتفاع ترکش
height of eye ارتفاع راصد
high altitude ارتفاع زیاد
hypsometer ارتفاع پیما
flange depth ارتفاع لبه
drop altitude ارتفاع بارریزی
take a sight ارتفاع گرفتن
superelevation ارتفاع زیاد
effective depth ارتفاع مفید
quadrat ارتفاع سنج
effective length of strut ارتفاع کمانش
elevator gear گردونه در ارتفاع
low cloud ابرهای کم ارتفاع
low altitude ارتفاع پایین
jump altitude ارتفاع پرش
suction lift ارتفاع مکش
hypsometer ارتفاع سنج
height of centers ارتفاع مرکز
bankful ارتفاع لبریزی
altimeters ارتفاع سنج
altimeters ارتفاع یاب
astro altitude ارتفاع نجومی
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
high jump پرش ارتفاع
head ارتفاع فشاری
hauteur ارتفاع غرور
absolute altitude ارتفاع مطلق
riser ارتفاع پله
headroom ارتفاع ساختمان
humble بدون ارتفاع
humblest بدون ارتفاع
barometer ارتفاع سنج
levels سطح ارتفاع
levelled سطح ارتفاع
leveled سطح ارتفاع
level سطح ارتفاع
altitude ارتفاع هواپیما
ceiling ارتفاع ابر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com