Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
gesso
سطح پوشیده از بتونه
Other Matches
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
filler
بتونه
painter's putty
بتونه
spackle
بتونه
sealings
بتونه ها
oakum
بتونه
gesso
بتونه
glazing compound
بتونه
putty
بتونه
seal
بتونه
seals
بتونه
fillers
بتونه
sealings
بتونه اب بندی
spackle
بتونه نقاشی
calk
بتونه کاری
priming
بتونه کاری
filling
بتونه خاکریزی
fillings
بتونه خاکریزی
came
بتونه سربی
putty
بتونه اب بندی
putty
بتونه کردن
caulker
بتونه کار
caulking
بتونه کاری
front putty
بتونه جلو
clearcole
چسب بتونه
clairecelle
چسب بتونه
paste wood filler
بتونه چوب
oakum
خمیر بتونه
primers
مبادی اولیه بتونه
primer
مبادی اولیه بتونه
mastic
نوعی بتونه یاچسب
spackle
بتونه کاری کردن
puttier
بتونه کار شیشه
glazier's putty
بتونه شیشه بری
glazing compound
بتونه شیشه بری
sealer
بتونه یااستری رنگ
caulk
بتونه گیری کردن
calker
بتونه کاری کردن
caulking gun
تلمبه بتونه زنی
sealant
وسیله بتونه کاری
scrim
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
primming
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
tar down
بتونه مالی کردن مسدود کردن سوراخها
painted
پوشیده
larvated
پوشیده
overcast
پوشیده
defilade
پوشیده
occult
پوشیده
recondite
پوشیده
crypto
پوشیده
crested
پوشیده
impenetrable
پوشیده
feathered
پوشیده
privates
پوشیده
shaded
پوشیده
furriest
خز پوشیده
covert
پوشیده
furry
خز پوشیده
latent
پوشیده
veiled
پوشیده
private
پوشیده
inapparent
پوشیده
florid
پوشیده از گل
dressed
پوشیده
snowy
پوشیده از برف
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
cryptonym
نام پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
grassy
پوشیده از چمن
cryptical
پوشیده مرموز
covered space
فضای پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
covered position
موضع پوشیده
robed in bleck
سیاه پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
covered approach
مسیر پوشیده
defiladed area
منطقه پوشیده
latent defect
نقض پوشیده
cryptogenous
پوشیده سبب
beetles
پوشیده شدن
beetle
پوشیده شدن
covert
پوشیده پوشپر
habilitate
لباس پوشیده
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
ivied
پوشیده از پاپیتال
glace
پوشیده ازشکر
masked depression
افسردگی پوشیده
plumbeous
پوشیده از سرب
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
masked epilepsy
صرع پوشیده
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
armor basis
پوشیده با زره
feathery
پوشیده ازپر
verrucose
پوشیده از گندمه
surmounted with snow
پوشیده از برف
concealed
پوشیده شده
snow clad
برف پوشیده
blotchy
پوشیده از لکه
uncovered
غیر پوشیده
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
secrets
اسرارامیز پوشیده
secret
اسرارامیز پوشیده
solvated
حلال پوشیده
verrucous
پوشیده از گندمه
mystic sense
معنی پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
shod
کفش پوشیده
scanned image
تصویر پوشیده
bosky
پوشیده ازبیشه
bosky
پوشیده از بوته
stubbly
پوشیده از کاهبن
shrubby
پوشیده از بوته
acloud
پوشیده از ابر
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
cloudy
پوشیده از ابر
scurvy
پوشیده از شوره
storehouse
انبار سر پوشیده
primed
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
primes
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
prime
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
incog
پوشیده بانام عوضی
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
rich clad
جامه فاخر پوشیده
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
woody
چوبی پوشیده از چوب
ermined
جامه قاقم پوشیده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
covered approach
راه نفوذی پوشیده
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
bushed
ازبوته پوشیده شده
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
in mourning
جامه ماتم پوشیده
he wears black
سیاه پوشیده است
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
came
میله سربی بتونه سربی
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com