Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English
Persian
sward
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
Other Matches
lawns
مرغزار باپارچه صافی کردن
lawn
مرغزار باپارچه صافی کردن
pampa
چمنزار
meadowy
چمنزار
prairie
چمنزار
prairies
چمنزار
grasslands
چمنزار
lea
چمنزار
grassland
چمنزار
bush design
طرح بوته و چمنزار
sod
مرغزار
turves
مرغزار
prairie
مرغزار
pampa
مرغزار
pelouse
مرغزار
wiesen
مرغزار
prairies
مرغزار
swarth
مرغزار
meadow
مرغزار
sward
مرغزار
sods
مرغزار
meadows
مرغزار
veld
زمین مرغزار
veldt
زمین مرغزار
turf
طبقه فوقانی خاک مرغزار
oasis
ابادی یا مرغزار میان کویر
oases
ابادی یا مرغزار میان کویر
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
transrorm
تبدیل کردن
turns
تبدیل کردن
to convert something into something
تبدیل کردن به
convert
تبدیل کردن
reducing
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
reset
تبدیل کردن
transformed
تبدیل کردن
toggles
تبدیل کردن
reduces
تبدیل کردن
scorify
تبدیل به کف کردن
transforms
تبدیل کردن
converts
تبدیل کردن
commuting
تبدیل کردن
transforming
تبدیل کردن
commuted
تبدیل کردن
transmuting
تبدیل کردن
converting
تبدیل کردن
transmuted
تبدیل کردن
transact
تبدیل کردن
gear level
تبدیل کردن
to turn something into something
تبدیل کردن به
to transform
[into]
تبدیل کردن
[به]
commute
تبدیل کردن
convert
تبدیل کردن
converted
تبدیل کردن
transmutes
تبدیل کردن
transmute
تبدیل کردن
toggle
تبدیل کردن
commutes
تبدیل کردن
turn
تبدیل کردن
reduce
تبدیل کردن
transform
تبدیل کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
nitrogenize
تبدیل به ازت کردن
ionize
تبدیل به یون کردن
capitalised
تبدیل بسرمایه کردن
provincialize
تبدیل باستان کردن
lapidify
تبدیل به سنگ کردن
capitalized
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing
تبدیل بسرمایه کردن
pustulate
تبدیل به کورک کردن
interchange energy
تبدیل کردن انرژی
etherify
تبدیل به اتر کردن
agglutinate
تبدیل به چسب کردن
capitalize
تبدیل بسرمایه کردن
structuralize
تبدیل به ساختمان کردن
sugars
تبدیل به شکر کردن
cokes
تبدیل به زغال کردن
coke
تبدیل به زغال کردن
liquation
تبدیل باب کردن
lignify
تبدیل به چوب کردن
capitalises
تبدیل بسرمایه کردن
sugar
تبدیل به شکر کردن
nitrates
به نیترات تبدیل کردن
capitalising
تبدیل بسرمایه کردن
nitrate
به نیترات تبدیل کردن
stencilize
تبدیل به استنسیل کردن
verbalised
تبدیل به فعل کردن
phosphatize
تبدیل به فسفات کردن
compartmentalized
تبدیل به اجزا کردن
levers
تبدیل به اهرم کردن
lever
تبدیل به اهرم کردن
compartmentalize
تبدیل به اجزا کردن
forest
تبدیل به جنگل کردن
peptonize
تبدیل به پپتن کردن
reify
تبدیل بماده کردن
realised
تبدیل به پول کردن
gorgonize
تبدیل بسنگ کردن
compartmentalising
تبدیل به اجزا کردن
saccharify
تبدیل به قند کردن
realising
تبدیل به پول کردن
compartmentalizes
تبدیل به اجزا کردن
porcelainize
تبدیل بچینی کردن
gasification
تبدیل کردن بگاز
verbalises
تبدیل به فعل کردن
verbalising
تبدیل به فعل کردن
verbalize
تبدیل به فعل کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
realises
تبدیل به پول کردن
verbalized
تبدیل به فعل کردن
verbalizes
تبدیل به فعل کردن
forests
تبدیل به جنگل کردن
compartmentalizing
تبدیل به اجزا کردن
verbalizing
تبدیل به فعل کردن
salify
تبدیل به نمک کردن
acetify
تبدیل به سرکه کردن
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
compartmentalises
تبدیل به اجزا کردن
marmarize
تبدیل بمرمر کردن
hypostatize
تبدیل بماده کردن
prosify
تبدیل به نثر کردن
charr
تبدیل به زغال کردن
versify
تبدیل بنظم کردن
fluidize
تبدیل به مایع کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
aerify
تبدیل به هوا کردن
scorify
تبدیل به تفاله کردن
realize
تبدیل به پول کردن
realized
تبدیل به پول کردن
realizes
تبدیل به پول کردن
realizing
تبدیل به پول کردن
compartmentalised
تبدیل به اجزا کردن
ozonize
تبدیل به ازن کردن
saponify
تبدیل بصابون کردن
incineration
تبدیل بخاکستر کردن
vitriolize
تبدیل به زاج کردن
to change to the better
تبدیل به احسن کردن
afforest
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
charring
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
negotiating
به پول نقد تبدیل کردن
decimalize
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
negotiate
به پول نقد تبدیل کردن
to transubstantiate
به جسم دیگری تبدیل کردن
negotiates
به پول نقد تبدیل کردن
negotiated
به پول نقد تبدیل کردن
actualization
تبدیل به ارزش حال کردن
gasify
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
nitrify
تبدیل به نمک شوره کردن
liquify
گداختن تبدیل به مایع کردن
mineralize
تبدیل بسنگ معدن کردن
harden
تبدیل به جسم جامد کردن
hardens
تبدیل به جسم جامد کردن
transubstantiate
بجسم دیگری تبدیل کردن
liquefying
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy
گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize
تبدیل به خاک چینی کردن
liquefies
گداختن تبدیل به مایع کردن
transposing
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
transpose
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
arterialize
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transposes
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
silicify
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
resinify
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ghettoize
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
feudalization
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ammoniate
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
hepatize
تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com