English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
auxiliary control surfaces سطوح فرامین کمکی
Other Matches
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
ailavator سطوح فرامین روی بال
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
gust lock قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
actuating horns اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
control lock وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
auxiliary flight surfaces سطوح پرواز کمکی
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
auxiliary storage حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
immediate mode commands فرامین مد صریح
fire commands فرامین اتش
system commands فرامین سیستم
control flag پرچم کنترل فرامین
sequence of command ترتیب توالی فرامین
annunciator اعلام کننده فرامین
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
auxiliary machinery دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
heteronomy انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
backtell رله کردن دستورات تکرار فرامین
armstrong سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
tail planes سطوح دم
At lower levels. در سطوح پایین تر
composite area سطوح مرکب
hook روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
energy gap فاصله سطوح انرژی
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
isothermal layer سطوح هم حرارت اب دریا
aloft سطوح بالا در بالای
calyculate دارای سطوح حفره دار
tail boom پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
formwork exposed قالب بندی سطوح مرئی
formwork unexposed قالب بندی سطوح نامرئی
fairing صاف کاری سطوح ائرودینامیکی
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
formwork at cirved section قالب بندی در سطوح منحنی
isotherm follower دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
adhesion اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
variable camber سطوح هادی گاز به داخل توربین
bright work سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
fogging مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
full rubber حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
facets سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facet سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
air foil سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
adsorption انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
synchroreceiver دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
rotor incidence زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
cutting angle زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
crossed controls بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
bulk yarn نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
inhibiting اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
aerodynamic heating افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
control surface angle زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
supplementary کمکی
auxiliaries کمکی
auxiliary کمکی
secondary کمکی
subsidiaries کمکی
subsidiary کمکی
ancillary کمکی
auxiliary storage انباره کمکی
auxiliary storage انبار کمکی
auxiliary rotor رتور کمکی
auxiliary operatich عمل کمکی
auxiliary landing field فرودگاه کمکی
intermediate grid شبکه کمکی
auxiliary memory حافظ کمکی
auxiliary memory حافظه کمکی
interpole قطب کمکی
auxiliary operation عمل کمکی
auxiliary forces نیروی کمکی
auxiliary target هدف کمکی
auxiliary target نقطه کمکی
boostes pump پمپ کمکی
booster pump پمپ کمکی
booster magneto دینام کمکی
operating supplies مواد کمکی
by pass valve شیر کمکی
communicating pole قطب کمکی
commutating pole قطب کمکی
coprocessor پردازنده کمکی
back up frequency فرکانس کمکی
interpoles قطبهای کمکی
auxiliary view نمای کمکی
boostes transformer ترانسفورماتور کمکی
relieving tackle تاکل کمکی
remedial measure اندازه کمکی
reserve accumulator انباره کمکی
accommodator کارگر کمکی
sabot خرج کمکی
slack variable متغیر کمکی
split pole motor موتور کمکی
utilitu program برنامه کمکی
accessory لوازم کمکی
user interface میانجی کمکی
auxiliary امدادی کمکی
auxiliaries امدادی کمکی
artificial aids وسایل کمکی
artificial antenna انتن کمکی
dummy antenna انتن کمکی
auxiliary equipment وسائل کمکی
auxiliary charger شارژکننده کمکی
auxiliary electrode الکترود کمکی
auxiliary equipment وسایل کمکی
auxiliary base line باز کمکی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
auxiliary ego خود کمکی
auxiliary forces قوای کمکی
relieving arch طاق کمکی
prony motor موتور کمکی
brinelling دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
moustaches سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
interpole motor موتور با قطب کمکی
aid کمک وسایل کمکی
layshaft محور دندانه کمکی
dozzle مخزن کمکی تغذیه
downloading utility برنامه کمکی استقرار
guiding عضلات کمکی مجاور
navigational grid شبکه کمکی ناوبری
igniter pad کیسه خرج کمکی
I can't help it. <idiom> من نمیتونم کمکی کنم.
aided کمک وسایل کمکی
aiding کمک وسایل کمکی
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
wills فعل کمکی "خواهم "
auxiliary power unit واحد قدرت کمکی
sabot خرج موشکی کمکی
accessory cells یاخته های کمکی
norton utilities برنامههای کمکی نورتن
pitman عضو گروه کمکی
afforce نیروی کمکی فرستادن به
backup utility برنامه کمکی پشتیبان
astrocyteo نوعی یاخته کمکی
willed فعل کمکی "خواهم "
will فعل کمکی "خواهم "
mace utilities برنامه کمکی میس
lee helm سکان کمکی ناو
undelete utility برنامه کمکی احیاء
kedge anchor لنگر کمکی ناو
back end processor پردازنده کمکی تک منظوره
commutating pole converter تبدیل گر قطب کمکی
table utility برنامه کمکی جدولی
inscribed حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribes حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribing حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribe حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
biaxial deformation خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
communicating pole winding سیم پیچی قطب کمکی
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
audiovisual aids ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
file conversion utility برنامه کمکی تبدیل فایل
outline utility برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
I'm really not responsible for it. <idiom> من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
boot پوشش کمکی روی سم اسب
frapping lines طناب تعادل کمکی ناو
I'm glad I could help. خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
ingot feeder head مخزن کمکی تغذیه شمش
deep stall وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
My hands are tied. <idiom> نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
banderillero عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
bowsight وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
screen saver utility برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
helps کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
commenting نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
help کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
commented نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
air traffic control radar system راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
comment نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
pickup man اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
helps کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commonest تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com