| Total search result: 201 (41 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| henpeck |
سعی کردن برای تفوق یافتن |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| dominates |
تفوق یافتن |
| dominated |
تفوق یافتن |
| dominate |
تفوق یافتن |
| overmatch |
تفوق یافتن |
| outnumbered |
با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر |
| outnumbering |
با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر |
| outnumbers |
با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر |
| outnumber |
با تعدادزیادتر تفوق یافتن بر |
| head-hunting <idiom> |
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق |
| trial and error <idiom> |
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب |
| malfunctions |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
| malfunction |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
| malfunctioned |
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه |
| cats |
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود |
cat |
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود |
| keystroke |
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است |
| to reach for knowledge |
برای یافتن |
| to get the upper hand |
برتری جستن تفوق پیدا کردن |
| seeking |
جستجو برای یافتن |
| seeks |
جستجو برای یافتن |
| seek |
جستجو برای یافتن |
| problems |
یافتن پاسخ برای مشکلی |
| problem |
یافتن پاسخ برای مشکلی |
| hydrostat |
الت الکتریکی برای یافتن یادیدن اب |
| measure |
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی |
| waiting games |
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب |
| diagnostic |
تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری |
| waiting game |
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب |
| get a word in <idiom> |
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند |
| queried |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
| queries |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
| querying |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
| query |
پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل |
| access time |
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی |
| post |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
| posted |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
| posts |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
| post- |
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی |
| tug of war |
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن |
| derivation graph |
ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است |
| TDR |
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن |
| indexing |
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن |
| searches |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
| search |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
| searchingly |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
| searched |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
| searching storage |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
| supremacy |
تفوق |
| superiority |
تفوق |
| ecellency |
تفوق |
| hegemony |
تفوق |
advantage |
تفوق |
| paramountcy |
تفوق |
| transcendence |
تفوق |
| preminence |
تفوق |
| transcendence or cy |
تفوق |
| preemimence |
تفوق |
| predominancy |
تفوق |
| pre eminence |
تفوق |
| pre-eminence |
تفوق |
| paramountey |
تفوق |
headship |
تفوق |
| headships |
تفوق |
| predominance |
تفوق |
| tests |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
| tested |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
| distance vector protocols |
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود |
| test |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
| propagating |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
| propagated |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
| propagates |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
| propagate |
گشترش یافتن یا نشر یافتن |
| excelling |
تفوق جستن بر |
| ascendance |
تفوق برتری |
| excelled |
تفوق جستن بر |
| air superiority |
تفوق هوایی |
| excels |
تفوق جستن بر |
| vantage |
تفوق فرصت |
| excel |
تفوق جستن بر |
| influencing |
برتری تفوق |
| humdingers |
تفوق برجسته |
| ascendancy |
سلطه تفوق |
| humdinger |
تفوق برجسته |
| fire superiority |
تفوق اتش |
| influence |
برتری تفوق |
| superiority |
ارشدیت تفوق |
| excellence |
خوبی تفوق |
| influenced |
برتری تفوق |
| masterdom |
تسلط تفوق |
| to gain the upper hand |
تفوق جستن |
| ascendency |
سلطه تفوق |
| domination |
استیلا تفوق |
| influences |
برتری تفوق |
| meets |
: برخورد کردن یافتن |
| meet |
: برخورد کردن یافتن |
| prevalence |
تفوق درجه شیوع |
| insurmountably |
بطور غیرقابل تفوق |
| ultramontane |
تفوق مطلق پاپ |
| prepotency |
غلبه تفوق بسیار |
| insurmountable |
غیر قابل تفوق |
| out maneuver |
تفوق جستن در مانور |
| scscalable |
تفوق پذیر بالارفتنی |
| terminated |
محدود کردن خاتمه یافتن |
| transfuse |
رسوخ یافتن در تزریق کردن در |
| terminate |
محدود کردن خاتمه یافتن |
| exchanges |
عوض کردن تسعیر یافتن |
| mended |
رفو کردن بهبودی یافتن |
| strengthen |
تقویت یافتن تحکیم کردن |
| exchanging |
عوض کردن تسعیر یافتن |
| strengthened |
تقویت یافتن تحکیم کردن |
| strengthens |
تقویت یافتن تحکیم کردن |
| amending |
بهتر کردن بهبودی یافتن |
| amended |
بهتر کردن بهبودی یافتن |
| exchanged |
عوض کردن تسعیر یافتن |
| exchange |
عوض کردن تسعیر یافتن |
gain |
کسب کردن باز یافتن |
| gained |
کسب کردن باز یافتن |
| migrates |
سیر کردن انتقال یافتن |
| improved |
بهبودی یافتن پیشرفت کردن |
| migrated |
سیر کردن انتقال یافتن |
mend |
رفو کردن بهبودی یافتن |
| migrate |
سیر کردن انتقال یافتن |
| gains |
کسب کردن باز یافتن |
| amend |
بهتر کردن بهبودی یافتن |
| mends |
رفو کردن بهبودی یافتن |
| improving |
بهبودی یافتن پیشرفت کردن |
| improves |
بهبودی یافتن پیشرفت کردن |
| terminates |
محدود کردن خاتمه یافتن |
| migrating |
سیر کردن انتقال یافتن |
| improve |
بهبودی یافتن پیشرفت کردن |
| surpasses |
بهتر بودن از تفوق جستن |
| superable |
تفوق یافتنی فائق شدنی |
| surpass |
بهتر بودن از تفوق جستن |
| surpassed |
بهتر بودن از تفوق جستن |
| white supremacist |
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان |
| extending |
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن |
| locates |
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن |
| locate |
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن |
| extends |
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن |
| extend |
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن |
| locating |
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن |
| located |
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن |
| center |
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز |
| white supremacy |
تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر |
| adjourns |
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن |
| adjourn |
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن |
| adjourned |
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن |
| adjourning |
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن |
| ultramontanism |
سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ |
| formula |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
| formulas |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
| formulae |
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول |
| to scramble for something |
هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی] |
| flows |
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن |
| paragon |
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن |
| flowed |
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن |
| flow |
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن |
| paragons |
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن |
| liberal education |
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای |
| auto |
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط |
| potatoes and point |
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
| personal |
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر |
| autos |
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط |
| intubation |
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان |
| bread and point |
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است |
| turnaround time |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
| diagnostics |
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن |
| weight belt |
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر |
| conferencing |
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن |
| nympholept |
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد |
| skimming |
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش |
| ikon |
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع |
| times |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| timed |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| time |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| to send round the hat |
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن |
| extend |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
| extending |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
| extends |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
| increased |
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش |
| increase |
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش |
| increases |
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش |
| B register |
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود |
| leaders |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
leader |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
| kiosks |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
| kiosk |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
| deleted |
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن |
| delete |
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن |
| deleting |
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن |
| deletes |
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن |
| veto |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| vetoes |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| vetoed |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| vetoing |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| winterize |
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن |
| ascendable |
تفوق پذیر فراز پذیر |
| ascendible |
تفوق پذیر فراز پذیر |
| badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
| flavorings |
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود |