Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
concrete steel
سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
Other Matches
armature
میله فولادی
bar automatic
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
armature
ارماتور
reinforcement
ارماتور
range card
کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
longitudinal reinforcement
ارماتور طولی
continuous reinforcecement
ارماتور ممتد
suspension reinforcement
ارماتور معلق
binding reiforcement
ارماتور دورپیچی
transverse reinforcement
ارماتور عرضی
mesh reinforcement
ارماتور مشبک فلزی
plain concrete
بتن بدون ارماتور
reinforced grillage
ارماتور مشبک فلزی
uncurtailed bars
ارماتور بدون تقلیل مقطع
orthogonal mesh reinforcement
شبکه ارماتور عمود برهم
tenpin
میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
double wood
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
feint
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted
حرکت از میله بالا به میله پایین
feints
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting
حرکت از میله بالا به میله پایین
shaft
میله ستون میله چاه
shafts
میله ستون میله چاه
steel dam
سد فولادی
steel pipe
لوله فولادی
steel sheet
ورق فولادی
steel sheet piling
سپرکوبی فولادی
steel construction
ساختمان فولادی
steel bands
نوار فولادی
steel square
گونیای فولادی
steel wire rope
طناب فولادی
flexible steel wire rope
طناب فولادی خم شو
steel cap
کلاه فولادی
steel wire
سیم فولادی
steel framed structured
ساختمان فولادی
steeliness
خاصیت فولادی
steel facing membrane
پرده فولادی
steel framed structured
سازه فولادی
steel industries
صنایع فولادی
steel jacket
پوشش فولادی
steel chimmey
دودکش فولادی
steel band
نوار فولادی
steelblue
<adj.>
<noun>
آبی فولادی
cogged ingot
شمش فولادی
cogged ingot
شمشه فولادی
grating
شبکه فولادی
gratings
شبکه فولادی
steel blue
رنگ ابی فولادی
flexible mild steel wire rope
طناب فولادی نرم
gussets
صفحه فولادی اتصال
gusset
صفحه فولادی اتصال
extra special flexible wire rope
طناب فولادی ویژه
reinforced concrete pipe
لوله بتن فولادی
reinforced concrete construction
ساختمان بتن فولادی
reinforced concrete carcase
اسکلت بتن فولادی
rolled steel joist
تیرچه فولادی نوردشده
tubular steel scaffold
داربست لولهای فولادی
high carbon steel
فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
building steel lathing
بافت ساختمان فولادی
pile planking
دیوار سپر فولادی
steel casting
پروفیل فولادی ریخته گری
stand
بستهای فولادی کورهای بلند
stilus
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
stylus
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
high quality sheet steel
ورق فولادی با کیفیت خوب
styluses
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
styli
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
weapons
سلاح
weapon
سلاح
armouring
سلاح
weaponless
بی سلاح
armaments
سلاح
armour
سلاح
armament
سلاح
armor
سلاح
arm
سلاح
sheet pile
سپر فولادی برای ساختمانهای ابی
capel
سرپوش فلزی انتهای کابلهای فولادی
ranges
برد سلاح
pieces
قبضه سلاح
distances
برد سلاح
distance
برد سلاح
panoply
سلاح کامل
offensive weapon
سلاح خطرناک
side armor
سلاح کمری
spica
سماک بی سلاح
accident
علامت سلاح
weaponry
تهیه سلاح
loading
پر کردن سلاح
offensive weapon
سلاح تهاجمی
piece
قبضه سلاح
range
برد سلاح
ranged
برد سلاح
accidents
علامت سلاح
chemical munition
سلاح شیمیایی
arms control
کنترل سلاح
to carry arms
سلاح برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
automatic weapon
سلاح خودکار
airguns
سلاح بادی
heavy arm
سلاح سنگین
under arms
تحت سلاح
dis armament
خلع سلاح
disarmament
خلع سلاح
half loaded
سلاح نیمه پر
airgun
سلاح بادی
standards
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
hawsers
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawser
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
beryllium
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
billet
دال فولادی جهت اتقال نیروبه شبکه یا کف پی
billeted
دال فولادی جهت اتقال نیروبه شبکه یا کف پی
billeting
دال فولادی جهت اتقال نیروبه شبکه یا کف پی
rolling
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
tempered steel
فولادی که درگرما عمل اورده شده باشد
billets
دال فولادی جهت اتقال نیروبه شبکه یا کف پی
safety lock
چفت ضامن سلاح
bear arms
تحت سلاح رفتن
range correction
تصحیح برد سلاح
artillery carriage
قنداق سلاح توپخانه
intermediate range
سلاح برد متوسط
disarm
خلع سلاح کردن
disarmed
خلع سلاح کردن
brandishing
تکان دادن سلاح
brandishes
تکان دادن سلاح
brandished
تکان دادن سلاح
cycle of operation
دوره عمل سلاح
unarm
خلع سلاح کردن
disarms
خلع سلاح کردن
brandish
تکان دادن سلاح
knuckle sprue
استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
jigs
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
jig
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
failure
عمل نکردن گیر سلاح
failures
عمل نکردن گیر سلاح
nuke
با سلاح اتمی حمله کردن
heavy weapon
سلاح و جنگ افزار سنگین
loading
خرج گذاری کردن سلاح
jutte
نوعی سلاح بنام ده دست
to lay down ones arms
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
nuking
با سلاح اتمی حمله کردن
nukes
با سلاح اتمی حمله کردن
nuked
با سلاح اتمی حمله کردن
bazooka
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
bazookas
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
setting up
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
half loaded
سلاح نیمه خرج گذاری شده
to a oneself
خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
civil nuclear powers
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range calibration
تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
bed plate
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
carburizing
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
reed valve
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
bear arms
سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
cyaniding
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
baseplate
پایه فولادی پیش ساخته چدنی که به عنوان فونداسیون برای یک موتور به کار می رود
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
catches
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
moduler ratio
نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
structrual engineering industry
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
disarm
خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarms
خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarmed
خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
extraction
عمل اخراج در عمل سلاح
trabeculate
میله میله
virgule
میله
pin
میله
trib
میله
pinning
میله
pinned
میله
trabecula
میله میله
trabecular
میله میله
tige
میله
tie rod
میله کش
bard
میله
bards
میله
shafts
میله
rods
میله
axis
میله
stem
میله
rod
میله
stemmed
میله
stemming
میله
stems
میله
spike
میله
gad
میله
firing shaft
میله
pipe
میله
piped
میله
lever
میله
levers
میله
filament
میله
filaments
میله
bacillary
میله میله
bacillar
میله میله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com