Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
light sensitive cell
سلول حساس در برابر نور
Other Matches
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
light sensitive resistor
مقاومت حساس در برابر نور
spermatid
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
spermatogonium
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
tentacle
شاخک حساس ریشه حساس
tentacles
شاخک حساس ریشه حساس
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
zoogamete
سلول
data cell
سلول
cells
سلول
cell
سلول
photo cell
سلول فتوالکتریک
cell
پیل سلول
photoelectric cell
سلول فتوالکتریکی
syncytium
سلول چند هسته ایی
cells
پیل سلول
cleave
شکافتن سلول
data cell
سلول داده
storage cell
سلول انباره
stractural cell
سلول ساختاری
celluloid
مانند سلول
cleaves
شکافتن سلول
pixel
سلول تصویر
cell
سلول یکنفری
galvanic cell
سلول گالوانی
photoconductive cell
سلول فوتورسانا
gametangium
سلول جنسی
photoelectric cell
سلول فتوالکتریک
scarlet sage
سلول اتشی
cells
سلول یکنفری
selenium cell
سلول سلنیومی
cleaved
شکافتن سلول
phagocytosis
سلول خواری
memory cell
سلول حافظه
gonocyte
سلول جنسی
solar cell
سلول خورشیدی
lymph cell
سلول لنف
locular
سلول دار
binary cell
سلول دودویی
active cell
سلول فعال
accumulator cell
سلول اکومولاتور
solar cells
سلول خورشیدی
ward
سلول زندان
cellular
سلول دار
cellulated
سلول دار
gonium
سلول نطفه
cellule
سلول کوچک
cytology
سلول شناس
germ cell
سلول نطفه
germ cell
سلول تخم
transformer cell
سلول ترانسفورماتور
odontoblast
سلول دندانی
unit cell
سلول واحد
cellulous
سلول دار
nerve cell
سلول عصبی
mononuclear
سلول یک هستهای
wards
سلول زندان
intracellular
واقع در درون سلول
ideal galvanic cell
سلول گالوانیکی ایده ال
karyoplasm
پرتوپلاسم هسته سلول
half cell potential
پتانسیل نیم سلول
phagocyte
سلول بیگانه خوار
gonocyte
سلول تولید کننده
interneuron
وابسته به سلول عصب
spermatogonium
سلول موجد تخم
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
half cell reaction
واکنش نیم سلول
cellulosic
ساخته شده از سلول
barrier layer cell
سلول لایه سدی
primitive cell
سلول واحد ابتدایی
ectoclast
پوسته خارجی سلول
progamete
سلول مولد تخمچه
endoderm
لیف درخت یا سلول
interneural
وابسته به سلول عصب
end centered unit cell
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
engramme
تحولات دائمی هسته سلول
loculus
سلول یا حفره تخمدان مرکب
enclosure
سلول تارکان دنیا
[دین]
endosarc
قسمت درونی سفیده سلول
lysis
زوال وفساد سلول وغیره
ovum
سلول نطفه ماده تخمک
eletric eye
سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
acrosome
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
engram
تحولات دائمی هسته سلول
karyokinesis
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
macrogamete
سلول جنسی ماده بزرگتر
microphage
سلول میکروب خوار کوچک
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
guard cell
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
lysate
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
solar cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
gonogenesis
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
entry
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
gametogenesis
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
fibrocyte
سلول دوکی شکل بافت همبندی
chromatolysis
تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
nucleolus
هستک گرد میان هسته سلول
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
photovoltaic cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
histogram
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
feisty
حساس
acute
حساس
sentimental
حساس
sensor
حساس
elastic demand
حساس
prominent
حساس
elastic
حساس
activator
حساس گر
passible
حساس
sensitive
حساس
vigilant
حساس
sensate
حساس
sensitive clay
رس حساس
delicate
حساس
ticklish
حساس
sharp nosed
حساس
supersensitive
حساس
susceptive
حساس
exquisite
حساس
tender
حساس
tendered
حساس
tenderest
حساس
tendering
حساس
thin skinned
حساس
critical
حساس
techy
حساس
alive
حساس
key
<adj.>
حساس
zero condition
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
meiosis
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
mitosis
تقسیم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها
gamete
سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
haplosis
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
sensitize
حساس کردن
sensitising
حساس شدن
sensitising
حساس کردن
sensitises
حساس شدن
sensitize
حساس شدن
sensitized
حساس شدن
sensitises
حساس کردن
sensitizes
حساس کردن
sensitized
حساس کردن
elastic supply
عرضه حساس
sensitizes
حساس شدن
tenderizes
حساس کردن
tenderized
حساس کردن
tenderize
حساس کردن
tenderising
حساس کردن
tenderises
حساس کردن
tenderizing
حساس کردن
tenderised
حساس کردن
sensitizing
حساس شدن
a sensitive subject
[topic]
موضوعی حساس
sensitizing
حساس کردن
senseful
خیلی حساس
pixilated
خیلی حساس
sensitization
حساس کردن
palpi
شاخک حساس
overstrung
خیلی حساس
gleg
حساس باهوش
mimosa
گیاه حساس
kittle
هوشیار حساس
key terrain
زمین حساس
key position
شغل حساس
high strung
بسیار حساس
key points
نقاط حساس
keop soo
نقاط حساس
hyperaesthetic
زیاده از حد حساس
sensitive plant
گیاه حساس
sensitive zone
منطقه حساس
sensitization
حساس سازی
vibrissa
موی حساس
critical facility
تاسیسات حساس
critical item
اماد حساس
critical mass
توده حساس
critical position
پوزیسیون حساس
supersensitive
فوق حساس
supersensitive
حساس شده
hygrosensitive
حساس به رطوبت
skinless
خیلی حساس
sensory nerves
پیهای حساس
sensitizer
حساس کننده
feelingly
بطور حساس
sensitization
حساس شدن
it touched him on the raw
بنقطه حساس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com