Dictiornary-Farsi | سلوک اخلاق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 117 (6 milliseconds)

English	Persian
behavior	سلوک اخلاق
behaviuor	سلوک اخلاق


Other Matches

ethic	غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic	وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
conduct	سلوک
conducted	سلوک
demeanour	سلوک
demeanor	سلوک
behaviour	سلوک
conducting	سلوک
conducts	سلوک
haviour	سلوک
deportment	سلوک
to behave ill	بد سلوک کردن
to deport oneself	سلوک کردن
good manners	حسن سلوک
to demean oneself	سلوک کردن
treament	سلوک معالجه
bearing	رفتار سلوک
to carry oneself	سلوک کردن
to conduct oneself	رفتاریا سلوک کردن
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
to go on	جلوتر رفتن سلوک کردن
reprobates	بد اخلاق
reprobate	بد اخلاق
moralities	اخلاق
morality	اخلاق
immoral	بد اخلاق
impatient	بد اخلاق
comportment	اخلاق
characterless	بی اخلاق
moody	بد اخلاق
deportment	اخلاق
pettish	بد اخلاق
rabid	بد اخلاق
moral	اخلاق
ehtics	علم اخلاق
good conduct	حسن اخلاق
creative thinking	تفکر اخلاق
moralization	اخلاق گرایی
immorally	بر خلاف اخلاق
moral philosopher	اخلاق دان
public morals	اخلاق حسنه
moral philosophy	علم اخلاق
rake	بد اخلاق فاسد
frailties	ضعف اخلاق
edification	تهذیب اخلاق
Moral decadence .	فساد اخلاق
ethics	علم اخلاق
raking	بد اخلاق فاسد
frailty	ضعف اخلاق
ethic	کتاب اخلاق
good-natured	خوش اخلاق
moralistic	اخلاق گرایانه
rakes	بد اخلاق فاسد
immoral	خلاف اخلاق
pestiferous	فاسدکننده اخلاق دیگری
prejudicial to public morality	منافی اخلاق حسنه
With his foul temper.	با اخلاق سگه که دارد
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
well conditioned	دارای اخلاق نیکو
to take a person's measure	با اخلاق کسیرا ازمودن
wronging	مخالف اخلاق یا قانون
moralists	معتقد به اصول اخلاق
moralist	معتقد به اصول اخلاق
peculiar	دارای اخلاق غریب
wrong	مخالف اخلاق یا قانون
it is an offence to morlity	منافی اخلاق است
ethical	وابسته به علم اخلاق
moral	وابسته بعلم اخلاق
doggery	اخلاق پست بدکاری
donsie	دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
personalities	اخلاق و خصوصیات شخص
personality	اخلاق و خصوصیات شخص
wrongs	مخالف اخلاق یا قانون
ethically	مطابق علم اخلاق
donsy	دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
regeneration	نوزایش تهذیب اخلاق
to gauge a person	گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
moralists	فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
edified	اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies	اخلاق اموختن تقدیس کردن
the whole of morality is there	همه اخلاق همین جا است
edify	اخلاق اموختن تقدیس کردن
streakiest	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
moralist	فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
streaky	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
cocotte	زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
offences against public morals	جرائم بر علیه اخلاق عمومی
moralism	رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
pestilently	چنانکه برای اخلاق مضرباشد
bowdlerization	حذف قسمتهای خارج از اخلاق
americanization	پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
pharisaism	اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
good tempered	دیر غضب خوش اخلاق
streakier	دارای اخلاق وخصوصیات فردی
bowdlerize	قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
that is an offences to moralit	لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up	کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
pestiferously	چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
he is always a little peculiar	او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
smuts	تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut	تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
index expurgatorius	فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index	فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
behaved	سلوک کردن حرکت کردن
behaving	سلوک کردن حرکت کردن
behaves	سلوک کردن حرکت کردن
behave	سلوک کردن حرکت کردن
perfectionists	کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist	کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
example is better than precept	نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted .	بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
overbearingness	تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
well marnered	خوش اطوار خوش اخلاق
undesireable discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق