English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
declinator سمت یاب کشتی وسیله توجیه دستگاه
Other Matches
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
debriefing پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
automatic pilot دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilots دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
devices دستگاه اسباب وسیله
device دستگاه اسباب وسیله
charter اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
voyager مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
transshipment انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
voyagers مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
crafts کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
staged crews خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
craft کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
instrument اپارات وسیله دستگاه اندازه گیری
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
freestyle مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
spoliation ضبط یا غارت کشتی بیطرف به وسیله دول متخاصم
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
controls وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
end item وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
acr واسط ی که به وسیله آن دستگاه ضبط به کامپیوتر وصل میشود
crt وسیله نمایش حروف یا طرح ها یا اطلاعات گرافیکی مشابه دستگاه تلویزیون
interlocked وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
asdic دستگاه سونار رادار کشف هدف به وسیله پخش امواج صوتی در زیر اب
interlocks وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
minometer دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
wands دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wands دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
MIDI sequencer داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
base line خط توجیه
comebacks توجیه
comeback توجیه
rationalization توجیه
orientation توجیه
orienting line خط توجیه
briefings توجیه
rationale توجیه
justification توجیه
justifications توجیه
briefing توجیه
vindicate توجیه کردن
legtimize توجیه کردن
justify توجیه کردن
intellectualization توجیه عقلی
orientation توجیه کردن
justifies توجیه کردن
ready room اطاق توجیه
assumed orientation توجیه فرضی
vindicates توجیه کردن
justifiable توجیه پذیر
justifiable قابل توجیه
justifying توجیه کردن
vindicated توجیه کردن
economic justification توجیه اقتصادی
briefings توجیه کردن
vindicatory وابسته به توجیه
briefing توجیه کردن
justifier توجیه کننده
justificatory توجیه امیز
justifiability توجیه پذیری
self justification توجیه خویشتن
vindicator توجیه کننده
selfjustification توجیه خود
unwarrantable توجیه نکردنی
map orientation توجیه نقشه
legitimatize توجیه کردن
interpretability قابلیت توجیه
economic feasibility توجیه اقتصادی
vindicating توجیه کردن
vindicative مربوط به توجیه
rationalization توجیه عقلی
orients توجیه کردن
orienting توجیه کردن
unwarranted توجیه نکردنی
legitimised توجیه کردن
orienting angle زاویه توجیه
legitimising توجیه کردن
legitimization توجیه کردن
legitimize توجیه کردن
legitimized توجیه کردن
orient توجیه کردن
legitimizing توجیه کردن
legitimizes توجیه کردن
legitimises توجیه کردن
orienting station ایستگاه توجیه
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
rationalises عقلا توجیه کردن
rationalised عقلا توجیه کردن
sink in <idiom> توجیه شدن چیزی
justifiable homicide قتل قابل توجیه
justifiable homicides قتل قابل توجیه
map orientation توجیه کردن نقشه
rationalising عقلا توجیه کردن
vindication اثبات بیگناهی توجیه
rationalizing عقلا توجیه کردن
rationalize عقلا توجیه کردن
rationalizes عقلا توجیه کردن
rationalized عقلا توجیه کردن
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
directed net شبکه توجیه شده مخابراتی
holophrastic توجیه مفاهیم مرکب با یک کلمه
compass bearing زاویه توجیه قطب نما
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
assumed orientation توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
orients توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
orient توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
dialectic هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
mysticism توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com