Dictiornary-Farsi | سنجش برحسب میل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
mileage	سنجش برحسب میل
milage	سنجش برحسب میل


Search result with all words

transvaluation	سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
Other Matches

measuring technique	متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
at pleasure	برحسب دلخواه برحسب میل
scalar	توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
at the request of	برحسب
incompliance with	برحسب
in conformity with	برحسب
in accordance with	برحسب
in terms of	برحسب
agreeably to	برحسب
unitage	برحسب
accidental <adj.>	برحسب تصادف
fortuitous <adj.>	برحسب تصادف
contingent [accidental] <adj.>	برحسب تصادف
coincidental <adj.>	برحسب تصادف
casual [not planned] <adj.>	برحسب تصادف
adventitious <adj.>	برحسب تصادف
incidentally <adv.>	برحسب اتفاق
outwardly	برحسب فاهر
to out ward seeming	برحسب فاهر
tonnage	وزن برحسب تن
custom	برحسب عادت
coincidentally <adv.>	برحسب اتفاق
pursuant to	مطابق برحسب
at choice	برحسب دلخواه
As the case may be .	برحسب مورد( آن)
by usage	برحسب عادت
percentages	برحسب درصد
percentage	برحسب درصد
incidental <adj.>	برحسب تصادف
stochastical <adj.>	برحسب تصادف
by accident <adv.>	برحسب اتفاق
by a coincidence <adv.>	برحسب اتفاق
by chance <adv.>	برحسب اتفاق
by happenstance <adv.>	برحسب اتفاق
by hazard <adv.>	برحسب اتفاق
fortuitously <adv.>	برحسب اتفاق
hit or miss	برحسب تصادف
haphazardly	برحسب تصادف
at random <adv.>	برحسب اتفاق
to	برحسب مطابق
haphazard <adj.>	برحسب تصادف
random <adj.>	برحسب تصادف
stochastic <adj.>	برحسب تصادف
accidentally <adv.>	برحسب اتفاق
accidently <adv.>	برحسب اتفاق
as it happens <adv.>	برحسب اتفاق
classis	تقسیم برحسب طبقه
by chance	برحسب اتفاق یاتصادف
tonnage	گنجایش کشتی برحسب تن
fortuitously	برحسب اتفاق اتفاقا
compass bearing	موقعیت برحسب قطبنما
happy go lucky	برحسب تصادف لاقید
cl	برحسب بار هر کامیون
ritually	برحسب ایین وشعائر
tonnage	برحسب شماره تن بارگیر
velocity	تندی برحسب زمان
velocities	تندی برحسب زمان
pounder	برحسب لیره کوبنده
pounder	وزن شده برحسب رطل
proration	توزیع برحسب مدت یانسبت
per standard compass	برحسب قطب نمای استاندارد
hydrograph	منحنی ابگذری برحسب زمان
poundage	مقدار پولی برحسب لیره
size distribution of income	توزیع درامد برحسب مقدار
age group competition	مسابقه برحسب گروه سنی
time cost curve	منحنی مخارج برحسب زمان
prioritizing	برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritized	برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritize	برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising	برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritises	برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritised	برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizes	برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
headings	حرکت برحسب قطب نما
heading	حرکت برحسب قطب نما
headings	سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
gauge pressure	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
heading	سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
candlepower	میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
kilovoltage	نیروی برق برحسب هزار ولت
seeds	رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed	رده بندی برحسب مهارت وقدرت
voltages	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltage	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
transvalue	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
percentile	محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
permittivity	واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
transvaluate	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
functional shift	تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
metric system	سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
sizes	سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size	سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
footage	طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
volt ampere	اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
poundage	وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
cabin altitude	فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
ladder tournament	مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
g	سنجش
scalar	سنجش
poneration	سنجش
ponderingly	با سنجش
ponderation	سنجش
measurment	سنجش
deliberations	سنجش
evalution	سنجش
assessments	سنجش
ponder	سنجش
pondered	سنجش
scaling	سنجش
evaluations	سنجش
pondering	سنجش
ponders	سنجش
measurements	سنجش
measurement	سنجش
deliberation	سنجش
assessment	سنجش
assays	سنجش
assay	سنجش
appraisal	سنجش
measure	سنجش
degress of comparison	سنجش
appraisals	سنجش
evaluation	سنجش
measuring transductor	ترانسدوکتور سنجش
measuring period	مدت سنجش
measuring thermocouple	عنصرحرارتی سنجش
measuring unit	عضو سنجش
measuring technique	تکنیک سنجش
ratings	سنجش توان
measuring technique	روش سنجش
measuring thermocouple	ترموکوپل سنجش
measuring system	سیستم سنجش
measuring period	دوره سنجش
measuring switch	کلید سنجش
measuring point	نقطه سنجش
measuring position	محل سنجش
measuring sensitivity	حساسیت سنجش
measuring relay	رله سنجش
measuring rectifier	یکسوکننده سنجش
measuring range	حیطه سنجش
measuring range	ناحیه ی سنجش
measuring unit	واحد سنجش
ponderability	سنجش پذیری
measurable	سنجش پذیر
voltage measuring	سنجش ولتاژ
voltage measuring	سنجش فشارالکتریکی
volumetric analysis	سنجش حجمی
biometrics	زیست سنجش
accuracy to gage	دقت سنجش
comparisons	تطبیق سنجش
comparison	تطبیق سنجش
pulmometry	سنجش گنجایش شش
surveyor's chain	زنچیر سنجش
sociometry	سنجش افکاراجتماعی
method of measurment	روش سنجش
metage	حق سنجش قپانداری
measurment	سنجش اندازه
measuring voltage	فشار سنجش
ponderable	قابل سنجش
datum line	خط مبنای سنجش
clocked	با سنجش زمان
indirect measurement	سنجش غیرمستقیم
graduated steel straight edge	شینه سنجش
incommensurable	سنجش ناپذیر
comparative measurement	سنجش مقایسهای
emergency measure	سنجش اضطراری
market appraisal	سنجش بازار
colorimetry	سنجش رنگ
assay	ازمایش سنجش
precision measurment	سنجش دقیق
high accuracy measurement	سنجش دقیق
comparative measurement	سنجش قیاسی
font metric	سنجش فونت
assays	ازمایش سنجش
frequency measurement	سنجش فرکانس
meters	وسیله سنجش
meter	وسیله سنجش
depth measurement	سنجش گودی
measuring current	جریان سنجش
measuring diaphragm	دیافراگم سنجش
measuring diaphragm	ممبران سنجش
measuring error	خطای سنجش
measuring frequency	فرکانس سنجش
measuring generator	مولد سنجش
measuring junction	محل سنجش
measuring junction	نقطه سنجش
measuring coil	بوبین سنجش
measuring method	اسلوب سنجش
delib erator	سنجش کننده
measuring circuit	مدار سنجش
rating	سنجش توان
measuring cable	کابل سنجش
the estimative faculty	قوه سنجش یا براورد
scruple	واحد سنجش چیزجزئی
barometry	سنجش فشار هوا
tangible benefits	سودهای قابل سنجش
means test	سنجش استطاعت مالی
aerometry	سنجش غلظت هوا
assay	عیار گرفتن سنجش