Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
straightening anvil	سندان مستقیم کنی
Other Matches
dasd	Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission	مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics	روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic	روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange	تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
stithy	سندان
anvil	سندان
tup	سندان
anvils	سندان
incus	سندان
counterpunch	سندان
forges	بر سندان کوفتن
forge	بر سندان کوفتن
beakiron	دماغه سندان
incudal	سندان دار
straightening anvil	سندان راست کنی
bickern	سندان دوکره یادودماغه
anvil block	سندان مخصوص اهنگری
anvil	سندان [آلت موسیقی]
to smite on the anvil	روی سندان کوبیدن
cost fraction	نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
beakiron	سندان دو کوه یادو دماغه
anvils	روی سندان کوبیدن استخوان سندانی
anvil	روی سندان کوبیدن استخوان سندانی
direct command	فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
dolly	سندان یا بلوکی که درپرچکاری دستی ورقات فلزی بکار می رود
dollies	سندان یا بلوکی که درپرچکاری دستی ورقات فلزی بکار می رود
elicitation	کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights	زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes	رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device	اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
levelled	مستقیم
leveled	مستقیم
straighter	مستقیم
attributive	مستقیم
firsthand	مستقیم
level	مستقیم
levels	مستقیم
straight	مستقیم
bee line	خط مستقیم
first-hand	مستقیم
on line	مستقیم
straightest	مستقیم
beeline	خط مستقیم
unintermediate <adj.>	مستقیم
direct <adj.>	مستقیم
straight line code	کد مستقیم
righted	مستقیم
straight line	خط مستقیم
directed	مستقیم
straight line	مستقیم
straightish	مستقیم
righting	مستقیم
directs	مستقیم
upstanding	مستقیم
straight line code	کد خط مستقیم
right	مستقیم
uncurl	مستقیم شدن
backstair	غیر مستقیم
through call	مکالمه مستقیم
direct outlet	ابگیر مستقیم
direct observation	دیدبانی مستقیم
direct file	فایل مستقیم
d.c	جریان مستقیم
straightening flute drill	مته مستقیم
direct hits	اصابت مستقیم
close supervision	نظارت مستقیم
as the crow files	بخط مستقیم
uniaxial bending	خمش مستقیم
airlines	خط مستقیم هوایی
d.c.	جریان مستقیم
highroad	صراط مستقیم
highroads	صراط مستقیم
straight position	فرم مستقیم
Go straight ahead.	مستقیم بروید.
airline	خط مستقیم هوایی
wall pass	پاس مستقیم
ambagious	غیر مستقیم
air line	خط مستقیم هوایی
dressings	مستقیم کنی
dressing	مستقیم کنی
hottest	خط تلفن مستقیم
hotter	خط تلفن مستقیم
hot	خط تلفن مستقیم
video disk	دسترسی مستقیم
visual fire	تیر مستقیم
on line help	کمک مستقیم
direct load	بارگذاری مستقیم
direct lighting	روشنایی مستقیم
direct labour	دستمزد مستقیم
sideway	غیر مستقیم
direct fire	تیر مستقیم
direct fire	اتش مستقیم
direct file	پرونده مستقیم
sonna deung koot	دست مستقیم
direct dye	رنگینه مستقیم
direct material	مواد مستقیم
direct selection	انتخاب مستقیم
direct selling	فروش مستقیم
line storm	طوفان مستقیم
positive relation	رابطه مستقیم
proximate	بیفاصله مستقیم
forward voltage	ولتاژ مستقیم
forward resistance	مقاومت مستقیم
random access	دستیابی مستقیم
rectiliner	مستقیم الخط
direct support	کمک مستقیم
direct support	پشتیبانی مستقیم
direct damage	ضرر مستقیم
direct coupling	کوپلینگ مستقیم
direct coupling	جفتگری مستقیم
straight line	دارای خط مستقیم
direct access	دستیابی مستقیم
direct access	دسترسی مستقیم
direct relationship	وابستگی مستقیم
direct relationship	ارتباط مستقیم
direct reading	قرائت مستقیم
direct processing	پردازش مستقیم
direct process	فرایند مستقیم
direct pressure	فشار مستقیم
straight line	بخط مستقیم
proximate cause	علت مستقیم
direct address	نشانی مستقیم
direct cost	هزینه مستقیم
direct conversion	تبدیل مستقیم
direct control	کنترل مستقیم
specific cost	هزینه مستقیم
direct aggression	پرخاشگری مستقیم
straight edge	لبه مستقیم
direct address	آدرس مستقیم
straight left	چپ مستقیم در بوکس
spur offtake	ابگیر مستقیم
direct hit	اصابت مستقیم
straight	قسمت مستقیم
direct taxes	مالیاتهای مستقیم
indirect	غیر مستقیم
direct taxation	مالیات مستقیم
intuition	درک مستقیم
direct tax	مالیات مستقیم
intuitions	درک مستقیم
straightest	قسمت مستقیم
straighter	قسمت مستقیم
direct object	مفعول مستقیم
direct current	جریان مستقیم
rectilinear	مستقیم الخط
directness	مستقیم بودن
aright	مستقیم مستقیما
managed	مستقیم یا تحت کنترل
direct quenching	سخت گردانی مستقیم
direct casting	ریخته گری مستقیم
direct addressing	نشان دهی مستقیم
down hill casting	ریخته گری مستقیم
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
direct addressing	ادرس دهی مستقیم
manages	مستقیم یا تحت کنترل
managing	مستقیم یا تحت کنترل
direct access method	روش دستیابی مستقیم
circumlocutions	بیان غیر مستقیم
direct oration	گفته یا قول مستقیم
indirect taxes	مالیاتهای غیر مستقیم
direct memory access	دستیابی مستقیم به حافظه
direct measurement	اندازه گیری مستقیم
deferred address	یک آدرس غیر مستقیم
straight line method of depreciation	استهلاک به روش خط مستقیم
straight right	راست مستقیم در بوکس
circumlocution	بیان غیر مستقیم
indirect object	مفعول غیر مستقیم
direct access	دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct absorption process	فرایند جذب مستقیم
direct quota tion	نقل قول مستقیم
direct reading instrument	دستگاه مستقیم خوانی
indirect tax	مالیات غیر مستقیم
direct read after write	خواندن مستقیم پس از نوشتن
excise	مالیات غیر مستقیم
d.c. receiver	رادیوی جریان مستقیم
direct connect modem	مدم اتصال مستقیم
manage	مستقیم یا تحت کنترل
direct support unit	یکان پشتیبانی مستقیم
shot direct at goal	شوت مستقیم به دروازه
dma	انتقال مستقیم به حافظه
dressing device	دستگاه مستقیم کنی
straihting machine	دستگاه مستقیم کنی
forward conductance	برق رسانایی مستقیم
forward current	جریان ولتاژ مستقیم
impluse stage	طبقه فشار مستقیم
impluse wheel	چرخ فشار مستقیم
indirect cost	هزینه غیر مستقیم
indirect damage	ضرر غیر مستقیم
indirect laying	تیر غیر مستقیم
indirect lighting	نور غیر مستقیم
indirect methods	روشهای غیر مستقیم
on line information service	سرویس اطلاعاتی مستقیم
intuitional	ناشی از درک مستقیم
direct support	پشتیبانی مستقیم کردن
staight thrust	حمله ساده مستقیم
indirect consumption	مصرف غیر مستقیم
direct current converter	تبدیل گر جریان مستقیم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com