Dictiornary-Farsi | سنگواره شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fossilist	سنگواره شناس


Other Matches

penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
zoolite	سنگواره
lithic	سنگواره
fossils	سنگواره
fossil	سنگواره
reliquix	باقیماندههای سنگواره
subfossil	نیمه سنگواره
stone lily	سنگواره سوسنیان
ichnolite	سنگواره جای پا
fossilogy	سنگواره شناسی
echinite	سنگواره خارپوشت
paleontography	شرح سنگواره ها
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
encrinite	سنگواره خارپوست سوسنی
paleobotany	سنگواره شناسی گیاهی
A prehistoric fossil.	یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
orohippus	سنگواره چارپایی که اسب رازاده ان میدانند
fossilizes	در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilised	در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilises	در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilising	در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilize	در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilizing	در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
index fossil	سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
ichnite	سنگواره جای پا اثر پای فسیل شده
labyrinthodon	سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
iguanodon	سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
graphologist	خط شناس
technologist	فن شناس
paleographer	خط شناس
fossiliferous	فسیل مانند سنگواره مانند
ideologist	ارمان شناس
osteologist	استخوان شناس
lexicologist	لغت شناس
paleontologist	دیرین شناس
parasitologist	انگل شناس
microbiologist	میکرب شناس
petrologist	سنگ شناس
phenomenologist	پدیده شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
craniologist	جمجمه شناس
lithologist	سنگ شناس
petologist	سنگ شناس
musicologist	موسیقی شناس
oenologist	باده شناس
odontologist	دندان شناس
myologist	ماهیچه شناس
mythologist	اساطیر شناس
numismatist	مدال شناس
numismatist	سکه شناس
mythologist	افسانه شناس
oenologist	شراب شناس
ontologist	هستی شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
lunarian	ماه شناس
orologist	کوه شناس
metallographer	فلز شناس
ornithologist	پرنده شناس
methodologist	اسلوب شناس
mineralogist	معدن شناس
orientalist	خاور شناس
operation decoder	عمل شناس
mythologist	اسطوره شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
rhythmist	سجع شناس
pteridologist	سرخس شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
phonologist	صوت شناس
philologist	زبان شناس
philologist	واژه شناس
serologist	سرم شناس
spectroscopist	طیف شناس
syphilologist	سفلیس شناس
weather wise	هوا شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
vermeologist	کرم شناس
topologist	مکان شناس
therapeutist	درمان شناس
teleologist	پایان شناس
philologer	زبان شناس
astrologers	ستاره شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
loyal	وفیفه شناس
astronomer	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
dutiful	گماشت شناس
seismologist	زلزله شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
technologist	حرفه شناس
ecologist	بوم شناس
ecologists	بوم شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
neurologist	عصب شناس
herborist	گیاه شناس
decoder	رمز شناس
cytology	یاخته شناس
cytology	سلول شناس
crystallographer	بلور شناس
craniologist	کله شناس
cosmologist	کیهان شناس
conchologist	صدف شناس
climatologist	اقلیم شناس
demographer	جمعیت شناس
characterologist	منش شناس
dendrologist	درخت شناس
duteous	گماشت شناس
embryologist	رویان شناس
heliologist	افتاب شناس
gemologist	گوهر شناس
hypnologist	خواب شناس
feal	وفیفه شناس
etymologer	اشنقاق شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
entomologist	حشره شناس
cosmographer	کیهان شناس
carpologist	میوه شناس
muscologist	خزه شناس
bibliograph	کتاب شناس
bibliographer	کتاب شناس
bacteriologist	میکرب شناس
arborist	درخت شناس
anatomist	کالبد شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
bryologist	خزه شناس
actinolagy	پرتو شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astronmer	ستاره شناس
acoustician	صدا شناس
antiquary	عتیقه شناس
psychopathologist	اسیب شناس روانی
he can read the sky	ستاره شناس است
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
feal	نمک شناس باوفا
leal	وفیفه شناس حقشناس
selenologist	دانشمند ماه شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
carcinology	سخت پوست شناس
incognito	نا شناس مجهول الهویه
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
environmentalists	محیط زیست شناس
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس

fossilist

سنگواره شناس