Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English
Persian
riprap
سنگچینی بی ترتیب صدای وزش باد تند سنگریزی کردن
Other Matches
staggering of setts
به ترتیب گذاردن سنگها سنگچینی
bitumen macadam
سنگریزی همراه با قیر
rubble with binding material
سنگچینی با ملات
dry rubble fill
سنگچینی بدون ملات
chortle
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
twanged
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
untune
بی ترتیب کردن
tinkle
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
phase out
به ترتیب خارج کردن
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
honking
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
agree
ترتیب دادن درست کردن
circuitry
مداربندی کردن ترتیب مدارها
agreeing
ترتیب دادن درست کردن
sequences
به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequence
به ترتیب مرتب کردن دنباله
dispose
ترتیب کارها رامعین کردن
agrees
ترتیب دادن درست کردن
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
contralto
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
selective
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selectively
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
countermining
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
scheduling
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
to dress a salad with mayonnaise
مزین کردن
[ترتیب دادن ]
سالاد با مایونز
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
alphasort
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
phut
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
monophthong
صدای ساده وتنها صدای بسیط
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
reformat
فرمت کردن دیسکی که حاوی داده است و پاک کردن داده به این ترتیب
wanton
بی ترتیب کردن شهوترانی کردن
disarrange
بی ترتیب کردن مختل کردن
derange
بی ترتیب کردن دیوانه کردن
disarranges
بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranging
بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranged
بی ترتیب کردن مختل کردن
swishes
صدای فش فش کردن
swished
صدای فش فش کردن
to blate
مع مع کردن
[صدای بز]
swish
صدای فش فش کردن
plink
صدای دق دق کردن
swoosh
صدای خش خش کردن
crepitate
صدای خش خش کردن
swishing
صدای فش فش کردن
skirl
صدای زیر صدای نی انبان
lineup
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
bellow
صدای غرش کردن
whoosh
صدای صفیرایجاد کردن
bellow
صدای گاو کردن
bellowing
صدای غرش کردن
bellowing
صدای گاو کردن
gee
صدای هی و هین کردن
whooshes
صدای صفیرایجاد کردن
bellowed
صدای غرش کردن
whooshed
صدای صفیرایجاد کردن
bellowed
صدای گاو کردن
sizzle
صدای هیس کردن
bleated
صدای بزغاله کردن
pinged
صدای غژایجاد کردن
sizzles
صدای هیس کردن
pinging
صدای غژایجاد کردن
sizzled
صدای هیس کردن
bleat
صدای بزغاله کردن
sizzling
صدای هیس کردن
ping
صدای غژایجاد کردن
keck
صدای قی کردن دراوردن
whooshing
صدای صفیرایجاد کردن
bleats
صدای بزغاله کردن
turn down
<idiom>
کم کردن صدای بلند
pings
صدای غژایجاد کردن
chirr
صدای ملخ کردن
bleating
صدای بزغاله کردن
squeaked
با صدای جیغ صحبت کردن
squeaks
با صدای جیغ صحبت کردن
squeaking
با صدای جیغ صحبت کردن
squeak
با صدای جیغ صحبت کردن
vociferate
با صدای بلند ادا کردن
stridulate
تولید صدای گوشخراش کردن
bellowing
صدای شبیه نعره کردن
bellowed
صدای شبیه نعره کردن
bellow
صدای شبیه نعره کردن
screak
صدای گوشخراش ایجاد کردن
zooms
با صدای وزوز حرکت کردن
zoomed
با صدای وزوز حرکت کردن
zoom
با صدای وزوز حرکت کردن
screeck
صدای گوشخراش ایجاد کردن
plod
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
snuffling
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
whish
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
plash
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
snuffles
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
plods
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
snuffle
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
squish
صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
distort
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
plodded
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
diphthongize
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
distorts
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
plodding
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
snuffled
زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
crackled
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snap
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
quack
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
boos
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
quacking
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
booed
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
snapped
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
boh
صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
crackle
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
snapping
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
crackles
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
plegaphonia
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
quacks
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
To speak in a low voice.
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
snaps
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
creaking
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creak
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
to blast something
با صدای خیلی بلند بازی کردن
[آلت موسیقی]
creaked
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaks
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
microphonics
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
poops
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
Susurrus
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
alphabetize
به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
voice
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voices
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voicing
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
tu-whit tu-whoo
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
thump
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumps
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
squelch circuit
یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
clatter
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clatters
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattering
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
clattered
جغ جغ یا تلق تلق کردن صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
plunk
صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
arramgement
ترتیب
out of kelter
بی ترتیب
to make an arrangement
ترتیب
anomaly
بی ترتیب
anomalies
بی ترتیب
order
ترتیب
catenation
ترتیب
orderless
بی ترتیب
irregular
بی ترتیب
pial
بی ترتیب
regularities
ترتیب
organisations
ترتیب
ataxic
بی ترتیب
orderliness
ترتیب
ordonnance
ترتیب
arr
ترتیب
arrangment
ترتیب
regularity
ترتیب
set up
ترتیب
kelter or kilter
ترتیب
management
ترتیب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com