Dictiornary-Farsi | سنگینی ویژه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
specific weight	سنگینی ویژه


Search result with all words

absolute specific gravity	سنگینی ویژه مطلق
Other Matches

idiosyncrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
slowness	سنگینی
demureness	سنگینی
heavily	به سنگینی
heaviness	به سنگینی
gravity	سنگینی
ponderance	سنگینی
ponderosity	سنگینی
ponderousness	سنگینی
gravitation	سنگینی
weight	سنگینی
ponderously	سنگینی
weightiness	سنگینی
gravitas	سنگینی
massiness	سنگینی
graveness	سنگینی
overweight	سنگینی کردن
absolute gravity	سنگینی مطلق
overweight	سنگینی زیاد
queasiness	سنگینی خوراک
hypacusia	سنگینی گوش
a hefty bill	صورتحساب سنگینی
traffic density	سنگینی شد امد
hypacousia	سنگینی گوش
lethargy	سنگینی رخوت
deadweight	سنگینی وزن
avoirdupois	سنگینی وزن
drowsihead	سنگینی خواب
drowsiness	کسالت یا سنگینی خواب
lbs	سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lb	سنگینی مسکوکات راسنجیدن
mass of maneuver	سنگینی حرکات یکان
There was a heavy fall of snow (snow-fall).	برف سنگینی بارید
profoundness	سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
barology	علم ثقل یا سنگینی
Lead is a heavy metal.	سرب فلز سنگینی بارید
A big load was taken off my back.	بار سنگینی از دوشم برداشته شد
praetorial	متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
it pulls its weight	نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
The crime lies heavily on his conscience.	جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن	هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
ballast	سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
drag	چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags	چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to weigh down	سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
dragged	چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
metamer	جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast	هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
nett	ویژه
privilege	حق ویژه
nets	ویژه
net	ویژه
idiocrasy	ویژه
peculiar	ویژه
prerogatives	حق ویژه
prerogative	حق ویژه
priviege	حق ویژه
special	ویژه
adhoc	ویژه
paticular	ویژه
extra special	ویژه
special character	ویژه
specific humidity	نم ویژه
specific	ویژه
express	ویژه
particulars	ویژه
expressed	ویژه
specialist	ویژه گر
specifics	ویژه
experts	ویژه گر
extra <adj.>	ویژه
specialists	ویژه گر
expert	ویژه گر
expressing	ویژه
particular	ویژه
specially	ویژه
expresses	ویژه
special <adj.>	ویژه
specific gravities	گرانی ویژه
specific gravity	گرانی ویژه
idiom	تعبیر ویژه
praetorian guard	گارد ویژه
preceptorial	ویژه اموزگاری
prerogatived	دارای حق ویژه
proper function	ویژه تابع
acoustician	ویژه گر اواشنود
idioms	زبان ویژه
proper volume	ویژه حجم
quantum state	ویژه حالت
idioms	تعبیر ویژه
self weight	ویژه وزن
physiologists	ویژه گر فیزیولوژی
standing orders	اوامر ویژه
lineaments	نشان ویژه
morbid	ویژه ناخوشی
speleologist	ویژه گر غارشناسی
booth	جای ویژه
booths	جای ویژه
regiospecific	جهت ویژه
rarely	بااستادی ویژه
characteristics	نشان ویژه
relative density	گرانی ویژه
resistivity	مقاومت ویژه
physiologist	ویژه گر فیزیولوژی
singular matrix	ماتریش ویژه
lachrymal	ویژه اشک
monocular	ویژه یک چشم
trait	نشان ویژه
net profit	سود ویژه
gastronomist	ویژه گرخوراک
favourite or vor	ویژه مخصوص
particular lien	حق حبس ویژه
habiliments	جامه ویژه
monkish	ویژه راهبان
labeled cargo	کالای ویژه
kink	ویژه گی فرریز
lacrimal	ویژه اشک
indicium	نشانه ویژه
(not one's) cup of tea <idiom>	علاقه ویژه
special effects	جلوههای ویژه
life guard	هنگ ویژه
capital	ارزش ویژه
traits	نشان ویژه
extra equipment	متعلقات ویژه
equity capital	ارزش ویژه
characteristic root	ویژه مقدار
characteristic number	ویژه مقدار
characteristic function	ویژه تابع
special session	نشست ویژه
cariologist	ویژه گر قلب
bylaw	قانون ویژه
byelaw	قانون ویژه
body guard	هنگ ویژه
proper value	ویژه مقدار
penologist	ویژه گر کیفرشناسی
endemical	ویژه یک قوم
electrical resistivity	مقاومت ویژه
eigenvalue	ویژه مقدار
eigenfunction	ویژه تابع
ecotype	بوم ویژه
extraordinary meeting	نشست ویژه
conizance	نشان ویژه
specific yield	ابدهی ویژه
special drawing right	حق برداشت ویژه
specialist	ویژه کار
special verdict	تصمیم ویژه
specialization	ویژه کاری
specialization	ویژه گری
species specific	نوع- ویژه
specific cost	هزینه ویژه
specific donor	دهنده ویژه
specific drawdown	افت ویژه
special symbol	نماد ویژه
specific viscosity	گرانروی ویژه
stalling	لژ جایگاه ویژه
stall	لژ جایگاه ویژه
special drawing rights	حق برداشت ویژه
special duty	کار ویژه
special party	گروه ویژه
special passport	پاسپورت ویژه
specific heat	گرمای ویژه
characteristically	نشان ویژه
specific humidity	رطوبت ویژه
specializing	ویژه گری
specializes	ویژه گری
specific lattice	شبکه ویژه
specialize	ویژه گری
specialising	ویژه گری
specialises	ویژه گری
specific rotation	چرخش ویژه
characteristic	نشان ویژه
specialists	ویژه کار
idiom	زبان ویژه
specific resistance	مقاومت ویژه
neurologist	ویژه گر اعصاب
specific heat	دمای ویژه
lingo	زبان ویژه
specialty	ویژه گری
lingoes	زبان ویژه
versions	شرح ویژه
singular matrix	ماتریس ویژه
special agreement	قرارداد ویژه
prerogatives	حق یا امتیاز ویژه
prerogatives	دارای حق ویژه
dead weights	ویژه وزن
zoologist	ویژه گرجانورشناسی
dead weight	ویژه وزن
specialities	ویژه گری
experts	ویژه کار
special character	دخشه ویژه
version	شرح ویژه
special case	مورد ویژه
nutritionist	ویژه گر تغذیه