Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English
Persian
target allocation
سهمیه بندی هدف
Search result with all words
quotation
سهمیه بندی
quotations
سهمیه بندی
quota
سهمیه بندی
quotas
سهمیه بندی
rationing
سهمیه بندی
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
quota share treaty
قرار سهمیه بندی
quota system
نظام سهمیه بندی
rationing system
نظام سهمیه بندی
Other Matches
allocations
سهمیه سهمیه دادن
allocation
سهمیه سهمیه دادن
current operating allowance
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
allotment
سهمیه
allotments
سهمیه
ration
سهمیه
rationed
سهمیه
contribution
سهمیه
allowances
سهمیه
contributions
سهمیه
allowance
سهمیه
rations
سهمیه
scantling
سهمیه
coupon
سهمیه
quota
سهمیه
coupons
سهمیه
quotas
سهمیه
sale quota
سهمیه فروش
authorized allowance
سهمیه مجاز
appointment quota
سهمیه مشاغل
appointment quota
سهمیه ماموریت
ammunition credit
سهمیه مهمات
import quotas
سهمیه وارداتی
import quota
سهمیه وارداتی
quota agreement
موافقت سهمیه
quota sample
نمونه سهمیه
export quotus
سهمیه صادرات
consolidated table of allowance
جدول سهمیه عمومی
common table of allowance
جداول سهمیه عمومی
authorized allowance supplies
سهمیه مجاز اماد
general allotment
سهمیه عمومی یا کلی
apportionment
واگذاری سهمیه بودجه
circuit allocated use
سهمیه مدارهای مجاز
ammunition credit
سهمیه مهمات ذخیره
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
ration
خارج قسمت سهمیه
authorized allowance supplies
سهمیه اماد مجاز
to fix quota
تعیین سهمیه کردن
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
consolidated table of allowance
جدول سهمیه مشترک
rationed
خارج قسمت سهمیه
rations
خارج قسمت سهمیه
bulk replacement storage
سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
allotment serial number
شماره سری سهمیه واگذارشده
basic allowance
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
allowance for anticipated
سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording
جمله بندی کلمه بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
phased attack
تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
class b allotment
کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
articular
بندی
sealing off
اب بندی
queing
صف بندی
taping
ته بندی
patching
سر هم بندی
trimerous
سه بندی
seal
اب بندی
striation
خط بندی
alignments
صف بندی
lapping
اب بندی
alignment
صف بندی
seals
اب بندی
neuration
رگ بندی
commissural
بندی
commisural
بندی
nailed up
سر هم بندی
mud sill
ته بندی
waterproofing
اب بندی
hermetic sealing
اب بندی
queuing
صف بندی
snacks
ته بندی
laced
بندی
humidity insulation
اب بندی
humidity insulation
نم بندی
funiculars
بندی
vanation
رگ بندی
funicular
بندی
snack
ته بندی
wagering
شرط بندی
premunition
پیش بندی
package
بسته بندی
regimentalation
گروه بندی
phantasma
چشم بندی
rank
رتبه بندی
package
عدل بندی
formulation
صورت بندی
sealing wax
موم اب بندی
tabulate
جدول بندی
ranked
رتبه بندی
packages
بسته بندی
pluralization
جمع بندی
queuing theory
نظریه صف بندی
tabulated
جدول بندی
tabulates
جدول بندی
packages
عدل بندی
juggle
چشم بندی
juggled
چشم بندی
juggles
چشم بندی
packaged
بسته بندی
taxonomies
طبقه بندی
ranks
رتبه بندی
juggling
چشم بندی
taxonomy
طبقه بندی
packaged
عدل بندی
totalization
جمع بندی
reticulation
شبکه بندی
patchery
سرهم بندی
trelliswork
داربست بندی
syllabicity
هجا بندی
syllabication
هجا بندی
summation
جمع بندی
subsumption
رده بندی
to make a mess of
سر هم بندی کردن
stratification
طبقه بندی
stratification
چینه بندی
stratification
لایه بندی
syllabification
هجا بندی
systemization
طبقه بندی
tabulation
جدول بندی
sealing
اب بندی کردن
partitioning
جزء بندی
toe protection
پاشنه بندی
to take a snack
ته بندی کردن
to pin up
بی بندی کردن
to nails up
سر هم بندی کردن
to mull a mull of
سر هم بندی کردن
to make a muddle of
سر هم بندی کردن
terracing
تراس بندی
tariff classification
تعرفه بندی
stratification
قشر بندی
steining
طوقه بندی
sealing screw
پیچ اب بندی
sealing liquid
مایع اب بندی
sealing joint
اتصال اب بندی
somatotyping
سنخ بندی تن
seal bars
میلههای اب بندی
grade
درجه بندی
scheme of colour
رنگ بندی
scheduling queue
صف زمان بندی
grades
درجه بندی
rootage
ریشه بندی
ring clossure
حلقه بندی
rhyme scheme
قافیه بندی
sealings
بتونه اب بندی
segmentation
قطعه بندی
staping
مرحله بندی
columniation
ستون بندی
snow job
سرهم بندی
gamble
شرط بندی
gambled
شرط بندی
gambles
شرط بندی
skelton
استخوان بندی
single sling
باربردار یک بندی
shuttering
تخته بندی
shoring
شمع بندی
self dramatization
بخود بندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com