Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
availability
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
Other Matches
overdrafts
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
ease of movement
سهولت
eased
سهولت
ease
سهولت
facility
سهولت
facileness
سهولت
easing
سهولت
eases
سهولت
edlin
در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler
امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
ease of entry
سهولت ورود
production facility
سهولت تولید
euphony
سهولت ادا
lay out facility
سهولت طرح
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
eases
سهولت استراحت رسایی
ease
سهولت استراحت رسایی
euphonically
برای سهولت ادا
easing
سهولت استراحت رسایی
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
eased
سهولت استراحت رسایی
cinch
کاری که با سهولت انجام شود
ease of movement
سهولت حرکت راحتی مانور
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
credit system of supply
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
Winsock
امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
Windows Explorer
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
securement
تحصیل
schooling
تحصیل
acquisitions
تحصیل
acquistion
تحصیل
achievements
تحصیل
achievement
تحصیل
studies
تحصیل
study
تحصیل
studying
تحصیل
acquisition
تحصیل
acquirement
تحصیل
obtaining
تحصیل
school age
سن آغاز تحصیل
getting
تحصیل شده
impetration
تحصیل بدرخواست
earns
تحصیل کردن
get
تحصیل شده
he applied him self to study
مشغول تحصیل شد
achieve
تحصیل کردن
recoveries
تحصیل چیزی
graduation
فراغت از تحصیل
earned
تحصیل کردن
educated
تحصیل کرده
earn
تحصیل کردن
securer
تحصیل کننده
recovery
تحصیل چیزی
s.for study
میل به تحصیل
s.for study
ذوق تحصیل
school
تحصیل در مدرسه
schools
تحصیل در مدرسه
gets
تحصیل شده
self taught
تحصیل کرده
schoolfellow
تعلیم تحصیل
nonresident
تحصیل مکاتباتی
school age
سالهای تحصیل
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
to leave school
ترک تحصیل کردن
studiousness
عشق بخواندن یا تحصیل
to obtain permission
تحصیل اجازه کردن
to study for the bar
تحصیل حقوق کردن
cultured
مهذب تحصیل کرده
serendipity
تحصیل نعمت غیرمترقبه
degree
دیپلم یا درجه تحصیل
degrees
دیپلم یا درجه تحصیل
toi mug at
سخت تحصیل کردن
clerisy
طبقه تحصیل کرده
ineducable
غیر قابل تحصیل
procuance
تحصیل چیزی خرید
school drop out
ترک تحصیل کرده
schoolable
مشمول تحصیل اجباری
earned income
درامد تحصیل شده
scoolable
مشغول تحصیل اجباری
procuration
تحصیل چیزی خرید
grafted
از راه نادرستی تحصیل کردن
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
win
بدست اوردن تحصیل کردن
grafts
از راه نادرستی تحصیل کردن
gained
حصول تحصیل منفعت کردن
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
gain
حصول تحصیل منفعت کردن
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
gains
حصول تحصیل منفعت کردن
graft
از راه نادرستی تحصیل کردن
dropout
کسی که ترک تحصیل میکند
to study persian
زبان فارسی تحصیل کردن
etymologize
تحصیل علم اشتقاق کردن
pc file iii
یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
convocation
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
my unwillingness to study
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
To neglect ones studies .
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
fire capabilities
چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
minor
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
homecoming
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
alumni
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
graft
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
request for discharge
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
invalid
: بی اعتبار
invalids
: بی اعتبار
standing
اعتبار
reputation
اعتبار
reputations
اعتبار
line of cerdit
خط اعتبار
influence
اعتبار
influenced
اعتبار
influences
اعتبار
influencing
اعتبار
budgets
اعتبار
reputability
اعتبار
credibility
اعتبار
esteem
اعتبار
estimating
اعتبار
budget
اعتبار
budgeted
اعتبار
entitlements
اعتبار
value
اعتبار
values
اعتبار
valuing
اعتبار
entitlement
اعتبار
estimates
اعتبار
estimated
اعتبار
importance
اعتبار
creditless
بی اعتبار
creditability
اعتبار
fund
اعتبار
funded
اعتبار
credit line
حد اعتبار
appropriation symbol
کد اعتبار
validity
اعتبار
prestige
اعتبار
estimate
اعتبار
validation
اعتبار
authenticity
اعتبار
advancing
اعتبار
advances
اعتبار
advance
اعتبار
void
بی اعتبار
prestigious
با اعتبار
credits
اعتبار
crediting
اعتبار
credited
اعتبار
credit
اعتبار
safe conduct
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
co-ed
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
discriminant validity
اعتبار افتراقی
counter credit
اعتبار متقابل
trust
اعتقاد اعتبار
documentary credit
اعتبار اسنادی
imprest fund
اعتبار مساعده
reliableness
اعتبار موثقیت
differential validity
اعتبار افتراقی
consumption credit
اعتبار مصرفی
a company of good standing
شرکتی با اعتبار
revolving fund
اعتبار در گردش
roll over credit
اعتبار گردان
revolving credit
اعتبار گردان
crediting
اعتبار مالی
content validity
اعتبار محتوا
insecure
بی اعتبار متزلزل
convergent validity
اعتبار همگرا
countervailing credit
اعتبار متقابل
credit transfer
انتقال اعتبار
credit transfers
انتقال اعتبار
bad
ناصحیح بی اعتبار
trade credit
اعتبار تجاری
under the credit
تحت اعتبار
validation of a hypothesis
اعتبار یک فرضیه
validity check
مقابله اعتبار
validity check
بررسی اعتبار
validity coefficient
ضریب اعتبار
credit terms
شرایط اعتبار
credit term
مدت اعتبار
validity criterion
ملاک اعتبار
validity index
شاخص اعتبار
validity of a contract
اعتبار قرارداد
credit sale
اعتبار در معامله
requirements of the credit
شرایط اعتبار
settlement of credit
تسویه اعتبار
stock funds
اعتبار خریدنقدی
validation of a model
اعتبار یک الگو
credit expansion
گسترش اعتبار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com