Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
trichotomy
سه بخشی بودن
Other Matches
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
trichotomous
سه بخشی
partial
بخشی
dichotomous
دو بخشی
sextet
شش بخشی
triarchy
سه بخشی
sectoral
بخشی
ninefold
نه بخشی
sectorial
بخشی
Centigrade
صد بخشی
portion
بخشی
portions
بخشی
tripartite
سه بخشی
hexaploid
شش بخشی
as part of
بخشی از
sextets
شش بخشی
bisection
دو بخشی
fraction
بخشی از
triplet
سه بخشی
divisor
بخشی
parochial
بخشی
regional
<adj.>
بخشی
fractions
بخشی از
local
<adj.>
بخشی
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consist
شامل بودن عبارت بودن از
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
want
فاقد بودن محتاج بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
consists
شامل بودن عبارت بودن از
abut
مماس بودن مجاور بودن
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
agrees
متفق بودن همرای بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
ablest
لایق بودن مناسب بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
reside
ساکن بودن مقیم بودن
vivification
حیات بخشی
vitalization
حیات بخشی
dezincification
فرسودگی بخشی
drill tang
بخشی از مته
partial
بخشی قسمتی
two sector model
الگوی دو بخشی
two sector economy
اقتصاد دو بخشی
triploid
سه قسمتی سه بخشی
refreshment
نیرو بخشی
part way
بخشی از راه
refreshments
نیرو بخشی
efficiency
اثر بخشی
stanza
بخشی از بازی
fractions
1-بخشی از یک واحد
fraction
1-بخشی از یک واحد
animation
جان بخشی
animations
جان بخشی
slice
بخشی از چیزی
slices
بخشی از چیزی
stanzas
بخشی از بازی
effectiveness
تاثیر بخشی
stanine scale
مقیاس نه بخشی
effectiveness
اثر بخشی
part
بخشی از چیزی
rehabilitation
توان بخشی
pleasurableness
فرح بخشی
contributes
هم بخشی کردن
contributed
هم بخشی کردن
polychotomy
چند بخشی
haxamerous
شش بخشی شش قسمتی
healthfulness
صحت بخشی
satisfactoriness
رضایت بخشی
stens
مقیاس ده بخشی
stanine score
نمره نه بخشی
sectoral integation
یکپارچگی بخشی
sectoral integation
ادغام بخشی
heptamerous
هفت بخشی
fytte
بخشی ازشعر
physical medicine
طب توان بخشی
personification
شخصیت بخشی
contributing
هم بخشی کردن
equipartition principle
اصل هم بخشی
pleasurability
لذت بخشی
contribute
هم بخشی کردن
genbraliztion
کلیت بخشی
coursed
بخشی از غذا اموزه
nose band
بخشی از کلگی اسب
course
بخشی از غذا اموزه
charitableness
خیرخواهی صدقه بخشی
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
fetches
دستیابی به بخشی از حافظه
fetched
دستیابی به بخشی از حافظه
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
flushes
فایل یا بخشی از حافظه
staves
مقیاس پنج بخشی
stanza
بخشی ازبازی هاکی
revivification
باز جان بخشی
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
stanzas
بخشی ازبازی هاکی
fetch
دستیابی به بخشی از حافظه
a rosy future
آینده امید بخشی
barge-course
[بخشی از سفال بام]
cost effectiveness
تاثیر بخشی هزینه
arrays
بخشی از داده در آرایه
vocational rehabilitation
توان بخشی شغلی
subsegment
بخشی کوچک یک سگمنت
sectoral planning
برنامه ریزی بخشی
contribution
هم بخشی همکاری وکمک
tag
بخشی از دستور کامپیوتری
partial
نیمه کاره بخشی از
array
بخشی از داده در آرایه
tags
بخشی از دستور کامپیوتری
contributions
هم بخشی همکاری وکمک
flushing
فایل یا بخشی از حافظه
lobe
بخشی از عضله یا مغز
lobes
بخشی از عضله یا مغز
courses
بخشی از غذا اموزه
flush
فایل یا بخشی از حافظه
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com