Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
misfeasance
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
Other Matches
pirate
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
use age
مدت زمان قانونی استفاده از وسایل
to lay down a rule
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
defect skipping
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
solenoid sweep
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
to pirate something
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
legalises
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
standarize
با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
legalizing
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legitimization
قانونی کردن
legalised
قانونی کردن
legalizing
قانونی کردن
legalized
قانونی کردن
legitimizing
قانونی کردن
legitimizes
قانونی کردن
legalize
قانونی کردن
legalizes
قانونی کردن
legitimize
قانونی کردن
legalization
قانونی کردن
legitimised
قانونی کردن
legitimized
قانونی کردن
legalises
قانونی کردن
legitimises
قانونی کردن
legitimising
قانونی کردن
legalising
قانونی کردن
indicts
تعقیب قانونی کردن
prosecute
تعقیب قانونی کردن
litigate
تعقیب قانونی کردن
litigates
تعقیب قانونی کردن
sued
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
تعقیب قانونی کردن
litigating
تعقیب قانونی کردن
sue
تعقیب قانونی کردن
disable
فاقدصلاحیت قانونی کردن
suing
تعقیب قانونی کردن
sues
تعقیب قانونی کردن
disables
فاقدصلاحیت قانونی کردن
indict
تعقیب قانونی کردن
disabling
فاقدصلاحیت قانونی کردن
indicted
تعقیب قانونی کردن
litigated
تعقیب قانونی کردن
indicting
تعقیب قانونی کردن
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
summoned
فراخواندن احضار قانونی کردن
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
summon
فراخواندن احضار قانونی کردن
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
law
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
to serve a legal p on any one
ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
usage
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
legitimatize
قانونی کردن مشروع کردن
executed
اداره کردن قانونی کردن
executed
قانونی کردن اعدام کردن
executes
اداره کردن قانونی کردن
executes
قانونی کردن اعدام کردن
executing
اداره کردن قانونی کردن
execute
قانونی کردن اعدام کردن
executing
قانونی کردن اعدام کردن
legtimize
مشروع کردن قانونی کردن
execute
اداره کردن قانونی کردن
legitimate
عذر قانونی قانونی
legitimated
عذر قانونی قانونی
legitimates
عذر قانونی قانونی
legitimating
عذر قانونی قانونی
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
spoliation
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
job
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
jobs
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
impose
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seizes
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
imposes
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seized
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seize
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
operates
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
vertical
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
idlest
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
frees
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
freeing
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idled
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacities
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacity
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
fourth generation computers
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
bitmap
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
quad
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quads
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
bands
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ill treat
سوء استفاده کردن ضایع کردن
shareware
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
ieee
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
utilises
استفاده کردن از
employ
استفاده کردن
employed
استفاده کردن
utilizes
استفاده کردن از
employing
استفاده کردن
utilised
استفاده کردن از
employs
استفاده کردن
to make use of
استفاده کردن از
utilising
استفاده کردن از
to make much of
استفاده کردن از
to a. one self of
استفاده کردن از
put-upon
استفاده کردن از
put upon
استفاده کردن از
utilize
استفاده کردن از
utilizing
استفاده کردن از
to take a of
استفاده کردن از
to play upon
سو استفاده کردن از
to trade on
سو استفاده کردن از
duplex
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
joint tenants
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplexes
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
to seize the opportunity
ازموقع استفاده کردن
with open arms
<idiom>
با گرمی استفاده کردن
use
مصرف استفاده کردن
impose upon
سوء استفاده کردن از
use up
<idiom>
استفاده کامل کردن
take advantage
سوء استفاده کردن از
to tread on somebody's foot
<idiom>
از کسی سو استفاده کردن
make much of
استفاده زیاد کردن از
misusing
سوء استفاده کردن از
exercise one's veto
از حق وتو استفاده کردن
misuses
سوء استفاده کردن از
strain
سوء استفاده کردن از
misused
سوء استفاده کردن از
misuse
سوء استفاده کردن از
strains
سوء استفاده کردن از
play on
سوء استفاده کردن از
To take advantage of an opportunity.
از فرصت استفاده کردن
reuse
دوباره استفاده کردن
to profit by the accasion
از موقع استفاده کردن
trade on
سوء استفاده کردن از
to work out
منتهای استفاده را کردن از
solarize
استفاده کردن از نورافتاب
uses
مصرف استفاده کردن
do up
اماده استفاده کردن
wimps
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimp
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
done with
<idiom>
تمام کردن استفاده از چیزی
to play
با وسائل پست سو استفاده کردن
talk down to someone
<idiom>
از کلمات ساده استفاده کردن
to use these rules
از این قاعده ها استفاده کردن
to play it
با وسائل پست سو استفاده کردن از
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
to lay hold on
استفاده ازضعف کسی کردن
Hamming code
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
abuse
سو استفاده کردن از ضایع کردن
abused
سو استفاده کردن از ضایع کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com