Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English
Persian
outrider
سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
outriders
سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
Other Matches
treasure
دفینه
treasure trove
دفینه
buried treasure
دفینه
treasured
دفینه
treasures
دفینه
treasuring
دفینه
staging
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry
سوار نظامی سوار اسبی
horse guards
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
cavalry man
سوار در سوار نظام
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
horseback
سوار
piece
سوار
outside ofa horse
سوار
boarded
سوار
horsewoman
سوار
pieces
سوار
horsewomen
سوار
trooper
سوار
in the saddle
سوار
board
سوار
troopers
سوار
biker
دوچرخه سوار
Mts
سوار شدن
bicyclist
دوچرخه سوار
cantering
سوار اسب
biker
موتورسیکلت سوار
boaters
زورق سوار
boot and saddle
سوار شوید
canters
سوار اسب
surfer
موج سوار
skim boarder
موج سوار
Mt
سوار شدن
board surfer
موج سوار
cavalry
سوار زرهی
upping
سوار براسب سر پا
rigs
سوار کردن
assembles
سوار کردن
take up
سوار کردن
cyclists
دوچرخه سوار
assemble
سوار کردن
cyclist
دوچرخه سوار
upped
سوار براسب سر پا
assembled
سوار کردن
armored cavalry
سوار زرهی
rig
سوار کردن
rigged
سوار کردن
rides
سوار شدن
acheval
سوار بر اسب
motorist
ماشین سوار
up
سوار براسب سر پا
motorists
ماشین سوار
ride
سوار شدن
cantered
سوار اسب
on board a ship
سوار کشتی
horsemen
اسب سوار
modulate
سوار کردن
rider
سوار کار
modulates
سوار کردن
riders
سوار کار
modulating
سوار کردن
tobogganist
سورتمه سوار
horseman
اسب سوار
tobogganer
سورتمه سوار
get on
سوار شدن
horseman
سوار کار
horse man
اسب سوار
jockeys
چابک سوار
on shipboard
سوار کشتی
on stilts
سوار چوب پا
horseback
سوار براسب
washine
موج سوار زن
vedette
قراول سوار
horsewomen
سوار اسب
modulation
سوار سازی
cavalier
اسب سوار
jockey
چابک سوار
cavalier
سرباز سوار
get in
سوار شدن
mounts
سوار شدن بر
mount
سوار شدن بر
mount
سوار کردن
horsewoman
سوار اسب
fabricating
سوار کردن
chevalier
سوار دلاور
mounts
سوار کردن
fabricate
سوار کردن
fabricated
سوار کردن
mounted
سوار شده
enchase
سوار کردن
horse breaker
چابک سوار
equitant
سوار بر اسب
equestrienne
زن اسب سوار
reinsman
اسب سوار
canter
سوار اسب
equestrian
اسب سوار
equestrian
چابک سوار
fabricates
سوار کردن
to ride shanks's mare
سوار پای خودشدن
to ride on a horse
اسبی را سوار شدن
to ride on a horse
براسبی سوار شدن
wheelman
دوچرخه سوار شراعبان
installing
سوار کردن جادادن
unmounted
سوار نشده پیاده
installs
سوار کردن جادادن
to ride for a fall
بی پروا سوار شدن
rodeos
نمایش سوار کاری
rodeo
نمایش سوار کاری
install
سوار کردن جادادن
take on
مسافر سوار کردن
horse
سواراسبی سوار شوید
to go backpacking
مجانی سوار شدن
jockeys
اسب سوار حرفهای
to hitch
مجانی سوار شدن
mounting
سوار کردن وسایل
uhlan
سوار نیزه دار
jockey
اسب سوار حرفهای
wheelsman
دوچرخه سوار شراعبان
to take ship
در کشتی سوار کردن
mountie
پلیس سوار کانادا
embarking
درکشتی سوار کردن
imbark
در کشتی سوار کردن
embarks
درکشتی سوار کردن
horseback archer
کمانگیر سوار بر اسب
staging
سوار کردن جا دادن
modulate
سوار کردن موج
modulates
سوار کردن موج
modulating
سوار کردن موج
heavy piece
سوار سنگین شطرنج
flatlander
موج سوار کم استعداد
entrain
سوار کردن کشیدن
To board a plane.
سوار هواپیما شدن
embarked
درکشتی سوار کردن
to give somebody a ride
کسی را سوار کردن
to give somebody a lift
کسی را سوار کردن
coachload
افراد سوار بر درشکه
To mout a horse .
سوار اسب شدن
To get into (ride in)a car .
سوار اتوموبیل شدن
light piece
سوار سبک شطرنج
To get on board.
سوار کشتی شدن
embark
درکشتی سوار کردن
pick up
سوار کردن مسافر
enplane
سوار هواپیما شدن
reinsman
سوار کار ماهر
rodeos
سوار کاری کردن
jockey club
باشگاه سوار کاران
dragons
گردان سوار اسبی
dragon
گردان سوار اسبی
rodeo
سوار کاری کردن
set
سوار کردن جاانداختن
sets
سوار کردن جاانداختن
setting up
سوار کردن جاانداختن
staging area
منطقه سوار شدن
surfboat
قایق موج سوار
assemble
سوار کردن قطعات
assembled
سوار کردن قطعات
assembles
سوار کردن قطعات
setting up apparatus
دستگاه سوار کردن
cuirassier
سوار زره پوش
to hitchhike
مجانی سوار شدن
cavalry unit
یکان سوار نظام
ridable
رام و سوار شدنی
erects
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts
برگشتن دوباره سوار کردن
mounting
اسباب سوار شدن یا کردن
pranced
سوار اسب چموش شدن
horsewoman
مربی اسب سوار و اسبداری
horsewomen
مربی اسب سوار و اسبداری
prances
سوار اسب چموش شدن
erecting
بناکردن سوار یا نصب کردن
erected
بناکردن سوار یا نصب کردن
remount
برگشتن دوباره سوار کردن
remounting
برگشتن دوباره سوار کردن
erect
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted
برگشتن دوباره سوار کردن
prancing
سوار اسب چموش شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com