Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (33 milliseconds)
English
Persian
assemble
سوار کردن قطعات
assembled
سوار کردن قطعات
assembles
سوار کردن قطعات
Search result with all words
reassemble
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling
بستن قطعات سوار کردن قطعات
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
Other Matches
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
staging
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
running spare
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
to ride and tie
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
renovation
تجدید قطعات کردن
rebuilds
نوسازی کردن قطعات
rebuild
نوسازی کردن قطعات
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
quadrat
به قطعات مستطیل تقسیم کردن
dismantling
پیاده کردن قطعات مونتاژ
match mark
جفتن و جور کردن قطعات
salvages
پیاده کردن کامل قطعات
dismantle
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounting
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantled
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
dismounts
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantles
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount
پیاده کردن قطعات و وسایل
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
parcels
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcel
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
reconditions
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
foldboat
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditioned
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
cavalry
سوار نظامی سوار اسبی
fishplate
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
transit area
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauls
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
assembled
سوار کردن
mount
سوار کردن
assembles
سوار کردن
fabricates
سوار کردن
fabricating
سوار کردن
take up
سوار کردن
rigged
سوار کردن
mounts
سوار کردن
modulating
سوار کردن
rig
سوار کردن
fabricated
سوار کردن
fabricate
سوار کردن
modulates
سوار کردن
assemble
سوار کردن
modulate
سوار کردن
rigs
سوار کردن
enchase
سوار کردن
horse guards
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
carburizing
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
entrain
سوار کردن کشیدن
rodeo
سوار کاری کردن
imbark
در کشتی سوار کردن
pick up
سوار کردن مسافر
to take ship
در کشتی سوار کردن
setting up
سوار کردن جاانداختن
rodeos
سوار کاری کردن
setting up apparatus
دستگاه سوار کردن
modulate
سوار کردن موج
modulating
سوار کردن موج
mounting
سوار کردن وسایل
to give somebody a lift
کسی را سوار کردن
embark
درکشتی سوار کردن
to give somebody a ride
کسی را سوار کردن
install
سوار کردن جادادن
installing
سوار کردن جادادن
installs
سوار کردن جادادن
embarked
درکشتی سوار کردن
embarking
درکشتی سوار کردن
embarks
درکشتی سوار کردن
set
سوار کردن جاانداختن
staging
سوار کردن جا دادن
modulates
سوار کردن موج
sets
سوار کردن جاانداختن
take on
مسافر سوار کردن
rig in
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
erecting
بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages
انجمن عمل سوار کردن
remounted
برگشتن دوباره سوار کردن
removable
قابل سوار و پیاده کردن
remount
برگشتن دوباره سوار کردن
erected
بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblage
انجمن عمل سوار کردن
erect
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts
برگشتن دوباره سوار کردن
remounting
برگشتن دوباره سوار کردن
mounting
اسباب سوار شدن یا کردن
erects
بناکردن سوار یا نصب کردن
juryrig
سوار کردن موقت وسایل
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
To pick up a passenger.
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
piggybacks
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
port of embarkation
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
ramps
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
cavalry man
سوار در سوار نظام
piggyback
<idiom>
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
assemble
سوار کردن گردهمایی کردن
mounts
قنداق سوار کردن بر پا کردن
mount
قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembled
سوار کردن گردهمایی کردن
assembles
سوار کردن گردهمایی کردن
roll on roll off
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
rail loading
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
to give one a lift
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
transfer loader
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
floppy
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
horse
اسب دار کردن سوار اسب کردن
smithereens
قطعات
parts
قطعات یدکی
repair parts
قطعات یدکی
spare parts
قطعات یدکی
end product
مجموعه قطعات
cable accessory
قطعات کابل
chrestomathy
قطعات برگزیده
shell fragments
قطعات گلوله
table of replaceable partes
فهرست قطعات
analecta
قطعات ادبی
common parts
قطعات عمومی
chosen fragments
قطعات گزیده
chrestomathy
قطعات منتخب
bill of material
صورت قطعات
main members
قطعات اصلی
shatter
قطعات شکسته
parts list
لیست قطعات
trilcgy
یا قطعات سه گانه
shatters
قطعات شکسته
common items
قطعات عمومی
parts list
فهرست قطعات
staff section
قطعات سمبه
component drawing
رسم قطعات
parts peculiar
قطعات اختصاصی
flinders
قطعات شکسته
chosen fragments
قطعات منتخبه
parts peculiar
قطعات مخصوص
web stiffeners
قطعات تقویتی
common hardware
قطعات عمومی
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
nomenclature
نام گذاری قطعات
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
investment castings
قطعات ریخته گی بسته
object assembly test
ازمون الحاق قطعات
invar struts
قطعات فلزی ضد انبساط
catalogues
لیست قطعات کاتالوگ
cataloguing
لیست قطعات کاتالوگ
bottom casting
قطعات ریخته گی بسته
catalogued
لیست قطعات کاتالوگ
catalogue
لیست قطعات کاتالوگ
catalogs
لیست قطعات کاتالوگ
analects
قطعات ادبی منتخبات
cataloging
لیست قطعات کاتالوگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com