English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
high explosive سوختار شدید
Search result with all words
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
Other Matches
explosive سوختار
explosive charge خرج سوختار
low explosive سوختار کند
fervour حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor حرارت شدید اشتیاق شدید
violent شدید
severest شدید
diametric شدید
severer شدید
severe شدید
two fisted شدید
intense شدید
vehemently شدید
sweltering شدید
extensive شدید
raging شدید
inclement شدید
sopping شدید
boisterous شدید
forcible شدید
acute شدید
intensive شدید
tough شدید
tougher شدید
toughest شدید
hyperpyrexia تب شدید
vehement شدید
diametrical شدید
draconic شدید
stalwarts شدید
climacteric <adj.> شدید
slashing شدید
drastically شدید
keenest شدید
keen شدید
high wrought شدید
incontrollable شدید
rigorous شدید
stalwart شدید
strenuous شدید
towering شدید
vigorous شدید
drastic شدید
rugged شدید
grievous شدید
workout کار شدید
hypersensitivity حساسیت شدید
passion تعصب شدید
chronic شدید گرانرو
rushing حرکت شدید
rushed حرکت شدید
rush حرکت شدید
workout ورزش شدید
rumbustious سخت شدید
penchant میل شدید
hyperinflation تورم شدید
violent wind باد شدید
an intensive particle ادات شدید
actude conditions شرایط شدید
schwarmerei احساسات شدید
galloping inflation تورم شدید
high rate discharge تخلیه شدید
aggravator شدید کننده
advertising blitz تبلیغات شدید
sthenic شدید نیرومند
pash باران شدید
high order detonation انفجار شدید
clavus سردرد شدید
exquisite شدید سخت
impetuous تند و شدید
bedlam اشتباه شدید
heavier شدید پرزور
heavies شدید پرزور
vehemence غضب شدید
hard مشکل شدید
harder مشکل شدید
hardest مشکل شدید
gird ضربه شدید
salvo افهاراحساسات شدید
salvoes افهاراحساسات شدید
heaviest شدید پرزور
heavy شدید پرزور
boomed رونق شدید
boom رونق شدید
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
booming رونق شدید
rain shower باران شدید
booms رونق شدید
workouts تمرین شدید
workouts ورزش شدید
slat ضربه شدید
revulsion تنفر شدید
slats ضربه شدید
workouts کار شدید
workout تمرین شدید
nosedives نزول شدید یا ناگهانی
severely retarded عقب مانده شدید
nosediving نزول شدید کردن
paroxysmal طغیانی سخت شدید
nosediving نزول شدید یا ناگهانی
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
escalating شدید کردن یا شدن
nymphomania میل شدید زن بجماع
nosedived نزول شدید کردن
nosedived نزول شدید یا ناگهانی
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
hunger for data میل شدید به داده ها
going-over عیب جویی شدید
groundswell طغیان شدید دریا
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
escalates شدید کردن یا شدن
escalated شدید کردن یا شدن
escalate شدید کردن یا شدن
yerk حرکت سریع و شدید
nosedive نزول شدید یا ناگهانی
violent pain درد سخت یا شدید
nosedive نزول شدید کردن
strong jump جهش ابی شدید
nosedives نزول شدید کردن
goings-over عیب جویی شدید
zing جیغ شدید وتند
burst advertising شروع تبلیغات شدید
impact اصابت اثر شدید
impacts اصابت اثر شدید
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
sterner سخت و محکم شدید
yen تمایل رغبت شدید
sterns سخت و محکم شدید
sternest سخت و محکم شدید
stern سخت و محکم شدید
die پارو زدن شدید
fanatical دارای احساسات شدید
pathetic دارای احساسات شدید
did you hurt your self a ایاهیچ اذیت شدید
hyperdeflation انقباض پولی شدید
fanatics دارای احساسات شدید
fanatic دارای احساسات شدید
hyperirritable دارای حساسیت شدید
high explosive ماده منفجره شدید
high explosive shell گلوله محترقه شدید
heightened شدید کردن بسط دادن
hysteric دارای هیجان شدید یاهیستری
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
hyperaesthesia حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
heightening شدید کردن بسط دادن
heightens شدید کردن بسط دادن
heighten شدید کردن بسط دادن
fury هیجان شدید وتند خشم
ammonal نوعی ماده منفجره شدید
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
torrent جریان شدید سیل وار
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
candescent دارای تشعشع یاگرمای شدید
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
torrents جریان شدید سیل وار
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
snifter طوفان شدید وزش سخت
hobby-horses کار مورد علاقهی شدید
hobby-horse کار مورد علاقهی شدید
heady عجول شدید مست کننده
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
anasarca ورم تقریبا شدید پشام
jetting خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetted خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jets خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jet خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
electric حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
A sharp note(reply). نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
surge تموج سریع برق نوسان شدید
surges تموج سریع برق نوسان شدید
(the) creeps <idiom> احساس تنفر ویا ترس شدید
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
surged تموج سریع برق نوسان شدید
passion اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
thermal shock تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
tantalus تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
fiend دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
paranoia جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
sailing گردش ناخواسته رتورهای هلیکوپتر یا ملخ هواپیما درباد شدید
stenotherm موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
small craft warning پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
dualism مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
eprom PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
storm warning پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
shiver فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
shivered فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
shivering فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
glares صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com