Dictiornary-Farsi | سوخت فوق حساس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس


Search result with all words

hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
Other Matches

central refueling provisions	سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force	نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter	مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant	سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
charges	جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge	جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers	سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
torch pot	[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage	فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips	باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
sensate	حساس
sensitive clay	رس حساس
tendering	حساس
passible	حساس
tenderest	حساس
ticklish	حساس
tendered	حساس
tender	حساس
critical	حساس
acute	حساس
sharp nosed	حساس
exquisite	حساس
sentimental	حساس
sensitive	حساس
activator	حساس گر
vigilant	حساس
delicate	حساس
alive	حساس
supersensitive	حساس
key <adj.>	حساس
elastic demand	حساس
sensor	حساس
susceptive	حساس
techy	حساس
thin skinned	حساس
elastic	حساس
feisty	حساس
prominent	حساس
tenderizing	حساس کردن
supersensitive	حساس شده
sensitively	بطور حساس
sensitised	حساس شدن
supersensitive	فوق حساس
perceptive	حساس و باهوش
sensitized	حساس شدن
skinless	خیلی حساس
sensitised	حساس کردن
vibrissa	موی حساس
key points	نقاط حساس
sensitises	حساس کردن
sensitize	حساس شدن
tenderised	حساس کردن
sensitized	حساس کردن
sensitizing	حساس شدن
sensitizes	حساس کردن
sensitizing	حساس کردن
insensitive	غیر حساس
insensitivity	غیر حساس
tenderises	حساس کردن
sensitize	حساس کردن
tenderising	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
insensible	غیر حساس
sensitising	حساس کردن
tenderizes	حساس کردن
sensitising	حساس شدن
tenderized	حساس کردن
jumpy	بیقرار حساس
tenderize	حساس کردن
sensitizes	حساس شدن
tenderest	حساس بودن
high strung	بسیار حساس
kittle	هوشیار حساس
elastic supply	عرضه حساس
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
critical position	پوزیسیون حساس
critical mass	توده حساس
critical item	اماد حساس
critical facility	تاسیسات حساس
mimosa	گیاه حساس
key terrain	زمین حساس
key position	شغل حساس
feelingly	بطور حساس
stark	حساس سفت
starker	حساس سفت
starkest	حساس سفت
tendering	حساس بودن
starkly	حساس سفت
gleg	حساس باهوش
hygrosensitive	حساس به رطوبت
it touched him on the raw	بنقطه حساس
keop soo	نقاط حساس
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
palpi	شاخک حساس
sensitizer	حساس کننده
sensitive plant	گیاه حساس
sensitization	حساس شدن
sensitization	حساس کردن
sensitive zone	منطقه حساس
sensory nerves	پیهای حساس
senseful	خیلی حساس
overstrung	خیلی حساس
tendered	حساس بودن
tender	حساس بودن
sensitization	حساس سازی
pixilated	خیلی حساس
tentacular	دارای شاخک حساس
tentacle	موی حساس جانور
tender minded	دارای فکر حساس
tentacular	شبیه شاخک حساس
soft boiled	نیم بند حساس
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
touch panel	صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
tentacles	موی حساس جانور
key position	موضع حساس و مهم
supersensitive	فوق العاده حساس
context sensitive help	کمک حساس به قرینه
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
palpus	شاخک حساس سبیل
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
detecting circuit	مدار حساس مین
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
laminitis	اماس لایههای حساس
vital points	نقاط حساس بدن
kyusho	نقاط حساس بدن
key terrain features	عوارض حساس زمین
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
context sensitive	حساس نسبت به متن
touchy	نازک نارنجی حساس
susceptible	حساس مستعد پذیرش
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
sensitivities	حساس بودن به چیزی
sensitivity	حساس بودن به چیزی
touchiest	نازک نارنجی حساس
touchier	نازک نارنجی حساس
sentient	حساس دستخوش احساسات
light sensitive layer	لایه یا قشر حساس در برابرنور
homing mine	مین حساس به انعکاس امواج
light sensitive resistor	مقاومت حساس در برابر نور
pressure sensitive keyboard	صفحه کلید حساس به فشار
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
touch sensitive display	صفحه نمایش حساس لمسی
light sensitive cell	سلول حساس در برابر نور
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
panchromatic	حساس نسبت بهمه رنگها
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
sensory	وابسته به مرکز احساس حساس
sensitive	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
fluxgate	وسیله حساس به مین مغناطیسی
otocyst	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
photocell	یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
jelly bean	ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
dermis	قسمت حساس وعروقی میان پوست
supersensitive	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
influence mine	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
fuelling	سوخت
fueled	سوخت
combustion	سوخت
catabolism	سوخت
fuels	سوخت
power fuel	سوخت
fuel	سوخت
fuelled	سوخت
firing	سوخت
burner frame	سوخت
stoker	سوخت
dissimilation	سوخت
gasoline	سوخت
propellant	سوخت
propellants	سوخت
epicritic	تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
vital point	حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
spicule	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
case sensitive	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
spicula	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
heliogravure	گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
tag line	جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
hypersensitive	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
fuel storage	انبار سوخت
fuel pump	پمپ سوخت
fuel meter	سوخت سنج
colloidal propeller	سوخت کلوئیدی
chemical fuel	سوخت شیمیایی
fuel manifold	چندراهی سوخت
fuel injection	سوخت رسانی
carburator	سوخت رسان
fueled	سوخت موتور
fuel tank	مخزن سوخت
jet	سوخت پاش