Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
aviation fuel
سوخت هواپیما
Search result with all words
prudent limit of endurance
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
Other Matches
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
fuelled
سوخت
dissimilation
سوخت
fuelling
سوخت
fuels
سوخت
fueled
سوخت
fuel
سوخت
propellant
سوخت
propellants
سوخت
gasoline
سوخت
catabolism
سوخت
burner frame
سوخت
power fuel
سوخت
stoker
سوخت
firing
سوخت
combustion
سوخت
ramp
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramps
سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
atomizer
سوخت پاش
atomisers
سوخت افشان
refuelling
سوخت گیری
fuels
سوخت دادن
metabolism
سوخت و ساز
atomizer
سوخت افشان
The house burned down .
خانه سوخت
atomisers
سوخت پاش
atomizers
سوخت افشان
firemen
سوخت انداز
stoking
سوخت ریختن در
refuels
سوخت گیری
fuelling
سوخت دادن
stokes
سوخت ریختن در
stoked
سوخت ریختن در
stoke
سوخت ریختن در
colloidal propeller
سوخت کلوئیدی
tankers
مخزن سوخت
tanker
مخزن سوخت
fuelling
سوخت موتور
atomizers
سوخت پاش
liquid fuel
سوخت مایع
refueled
سوخت گیری
refuel
سوخت گیری
firemen
سوخت گیر
burners
سوخت پاش
fireman
سوخت گیر
fireman
سوخت انداز
metabolisms
سوخت وساز
ion burn
یون سوخت
metabolisms
سوخت و ساز
domestic fuel
سوخت خانگی
metabolism
سوخت وساز
chemical fuel
سوخت شیمیایی
burner
سوخت پاش
liquid propellant
سوخت مایع
solid fuel
سوخت جامد
fuels
سوخت موتور
refuelled
سوخت گیری
carburator
سوخت رسان
it excited my pity
دلم سوخت
refueling
سوخت گیری
gas fuel
سوخت گازی
fuel gas
سوخت گازی
octane
سوخت ماشینی
feeders
سوخت رسان
jet
سوخت پاش
jets
سوخت پاش
jetted
سوخت پاش
jetting
سوخت پاش
feeder
سوخت رسان
fuel filter
صافی سوخت
fuel engineering
مهندسی سوخت
stoker
سوخت انداز
fuel economy
اقتصاد سوخت
fuel consumption
مصرف سوخت
fuel air pump
بوستر سوخت
fossil fuels
سوخت سنگوارهای
fossil fuel
سوخت سنگوارهای
metabolical
سوخت وسازی
solid propellant
سوخت جامد
fule pump
تلمبه سوخت
fule pump
پمپ سوخت
fule injection
تزریق سوخت
fuel tap
شیر سوخت
fuel tank
مخزن سوخت
fuel storage
انبار سوخت
raw fuel
سوخت خام
fuel meter
سوخت سنج
rocket fuel
سوخت راکت
rocket fuel
سوخت موشک
fuel manifold
چندراهی سوخت
fuel injection
سوخت رسانی
fuel grade
درجه سوخت
oil firing
سوخت روغنی
avgas
سوخت طیاره
motor fule
سوخت موتوری
fueling
سوخت گیری
metabolic
سوخت و سازی
fueled
سوخت دادن
feed tank
مخزن سوخت
tank
ماشین سوخت
fuel pump
پمپ سوخت
fuel
سوخت موتور
bulk petroleum
سوخت مخزنی
choke
دریچه سوخت
fueled
سوخت موتور
choked
دریچه سوخت
chokes
دریچه سوخت
fuel
سوخت دادن
firer
سوخت انداز
fuelled
سوخت موتور
fuelled
سوخت دادن
fire teazer
سوخت انداز
thickened fuel
سوخت جامد
refuels
تجدید سوخت کردن
refuels
سوخت گیری کردن
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
refuelled
سوخت گیری کردن
powdered coal firing
سوخت خاک ذغال
peptized fuel
سوخت تغلیظ شده
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
throttles
دستگاه کنترل سوخت
Her face was sun-burnt.
صورتش درآفتاب سوخت
throttling
دستگاه کنترل سوخت
bunker adjustment factor
ضریب تعدیل سوخت
throttled
دستگاه کنترل سوخت
throttle
دستگاه کنترل سوخت
overfeed
زیاد سوخت رساندن به
unusable fuel
سوخت غیرقابل استفاده
refuelling
سوخت گیری کردن
regenerative gas firing
سوخت گازی رژنراتیو
natural gas firing
سوخت گاز طبیعی
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
stokehold
محل سوخت ریزی
stoker
متصدی سوخت کوره
refueled
تجدید سوخت کردن
thickened fuel
سوخت تغلیظ شده
refuel
سوخت گیری کردن
refuel
تجدید سوخت کردن
bunkering
دخیره سوخت در کشتی
basal metabolism
سوخت و ساز پایه
burner nozzle
نازل سوخت پاش
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
baf
ضریب تعدیل سوخت
metabolic reaction
واکنش سوخت و سازی
firing
عمل سوخت دادن
specific fuel consumption
مصرف سوخت ویژه
refuelled
تجدید سوخت کردن
liquid propellant
سوخت مایع موشک
spray carburetor
کاربراتور سوخت پاش
liquid rocket
راکت سوخت مایع
breeder rocket
راکت سوخت ساز
refueling
سوخت گیری کردن
refueling
تجدید سوخت کردن
to mend the fire
سوخت به اتش رساندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com