English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
taphole سوراخ بشکه
Other Matches
tun بقدر یک بشکه ادم یا چیز بشکه مانند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
barrels بشکه
cotainer بشکه
barrel بشکه
casks بشکه
cask بشکه
butted بشکه ته
butt بشکه ته
cade بشکه
barpel بشکه
butts بشکه ته
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
trusser بشکه ساز
stave دنده بشکه
kg مخفف بشکه
draft از بشکه ریختن
drafted از بشکه ریختن
drafts از بشکه ریختن
tun بشکه بزرگ
skip car بشکه ی برگردان
trunk بشکه صندوق
gasoline barrel بشکه بنزین
gasoline drum بشکه بنزین
firkin بشکه چوبی
iron barrel بشکه اهنی
bale sling strop حلقه بشکه
barrel در بشکه کردن
rundlet بشکه کوچک
barrels در بشکه کردن
barrel sling گره بشکه
faucets شیر بشکه
faucet شیر بشکه
bilge شکم بشکه
trunks بشکه صندوق
runlet بشکه کوچک
hopper car بشکه ی قیفی شکل
puncheon بشکه یاخمره باده
bung چوب پنبه بشکه
scuttlebutt بشکه اب عرشه کشتی
bunging چوب پنبه بشکه
bunged چوب پنبه بشکه
bungs چوب پنبه بشکه
barrels لوله جنگ افزار بشکه
barrel لوله جنگ افزار بشکه
vacuity قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
ullage قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
kilderkin چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
chock [گوه یا تکه چوبی که چرخ یا بشکه را از غلتیدن باز می دارد.]
grid دریچه سوراخ سوراخ
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore مرجان سوراخ سوراخ
swage block قالب سوراخ سوراخ
grids دریچه سوراخ سوراخ
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
hole سوراخ
puncture سوراخ
perforation سوراخ
punctured سوراخ
pinking سوراخ
opening سوراخ
slotting سوراخ
piercer سوراخ کن
pertusion سوراخ
edge perforated لب سوراخ
perforator سوراخ کن
peep hole سوراخ
puncturing سوراخ
spy hole سوراخ
punctures سوراخ
pitting سوراخ سوراخ
fenestra سوراخ
abroach سوراخ
tap سوراخ
foramen سوراخ
tapped سوراخ
tapping سوراخ
leaked سوراخ
loop سوراخ
looped سوراخ
loops سوراخ
eyelet سوراخ
eyelets سوراخ
pecker سوراخ کن
boring سوراخ
pigenhole سوراخ
foraminiferous سوراخ سوراخ
foraminated سوراخ سوراخ
leak سوراخ
mesh سوراخ
holed سوراخ
awl سوراخ کن
mure سوراخ
holes سوراخ
finger hole سوراخ
holing سوراخ
imperforate بی سوراخ
meshing سوراخ
meshes سوراخ
alveolar سوراخ سوراخ
leaks سوراخ
columbarium سوراخ
outages سوراخ
laces پر از سوراخ
boreholes سوراخ
punch سوراخ کن
broacher سوراخ کن
orifices سوراخ
punched سوراخ کن
punches سوراخ کن
taphole سوراخ
thirl سوراخ
broach سوراخ کن
broaching سوراخ کن
outage سوراخ
lace پر از سوراخ
borehole سوراخ
broaches سوراخ کن
cribriform سوراخ سوراخ
overtures سوراخ
broached سوراخ کن
overture سوراخ
openings سوراخ
drill hole سوراخ
orifice سوراخ
waterhole سوراخ
waterholes سوراخ
pumiceous سوراخ سوراخ
slot سوراخ
punctulate سوراخ سوراخ
slots سوراخ
pierces سوراخ کردن
stabs سوراخ کردن
stabbed سوراخ کردن
impenetrable سوراخ نشدنی
auger زمین سوراخ کن
center mark مرکز سوراخ
loopholes سوراخ دیدبانی
pore سوراخ ریز
stab سوراخ کردن
pierce سوراخ کردن
pore ریزه سوراخ
interstice سوراخ ریز
pores سوراخ ریز
goring سوراخ کردن
perforated سوراخ دار
gores سوراخ کردن
gored سوراخ کردن
foxhole سوراخ روباه
gore سوراخ کردن
foxholes سوراخ روباه
boring سوراخ کردن
perforated سوراخ شده
delving سوراخ کردن
delves سوراخ کردن
delved سوراخ کردن
delve سوراخ کردن
incising سوراخ کردن
pores ریزه سوراخ
loophole سوراخ دیدبانی
scuttle سوراخ کردن
blind hole سوراخ کور
manholes سوراخ ادم رو
basic hole سوراخ مقدماتی
manhole سوراخ ادم رو
bore قطر یک سوراخ
bores سوراخ کردن
bottom hole سوراخ اصلی
bores سوراخ مته
bore سوراخ مته
broaches سوراخ کردن
blind hole سوراخ مسدود
portholes سوراخ برج
scuttled سوراخ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com