Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (27 milliseconds)
English
Persian
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
Other Matches
espy
دیده بانی کردن
espied
دیده بانی کردن
monitored
دیده بانی کردن
espies
دیده بانی کردن
espying
دیده بانی کردن
monitors
دیده بانی کردن
monitor
دیده بانی کردن
scouted
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scouts
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scout
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
monitoring
دیده بانی
garrets
برج دیده بانی
garret
برج دیده بانی
observational
وابسته به دیده بانی
unobserved fire
تیر دیده بانی نشده
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
punches
سوراخ ایجاد کردن
punched
سوراخ ایجاد کردن
punch
سوراخ ایجاد کردن
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
trephine
ایجاد سوراخ بامته
cards
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
jaggies
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
scout
دیده وری کردن
scouted
دیده وری کردن
scouts
دیده وری کردن
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
scouted
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scout
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
erector
بانی
sponsors
بانی
sponsor
بانی
instaurator
بانی
author
بانی
sponsoring
بانی
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
spark plug
بانی شدن
tend goal
دروازه بانی
sponsor
بانی چیزی ش دن
benefactors
بانی خیر
benefactor
بانی خیر
spark plugs
بانی شدن
pious founder
بانی خیر
sponsoring
بانی چیزی ش دن
keep goal
دروازه بانی
benefactress
بانی خیر
sponsors
بانی چیزی ش دن
octroi
دروازه بانی
prefect of police
رئیس شهر بانی
standup goalie
دروازه بانی ایستاده
unobserved fire
طرح تیردیده بانی نشده
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
to break open
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
scuttle
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
pools
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
incising
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
yowl
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowls
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
preclude
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowling
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precludes
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
peck
بانوک سوراخ کردن
punch
مهر کردن سوراخ
pecks
بانوک سوراخ کردن
pecking
بانوک سوراخ کردن
prongs
باچنگ ک سوراخ کردن
puncture
سوراخ کردن شکست
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
tusk
سوراخ کردن یا کندن
punched
مهر کردن سوراخ
prong
باچنگ ک سوراخ کردن
pecked
بانوک سوراخ کردن
precision bore
سوراخ کردن دقیق
punches
مهر کردن سوراخ
tusks
سوراخ کردن یا کندن
back drill
از پشت سوراخ کردن
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
burr
بامته سوراخ کردن
burred
بامته سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن شکست
broaches
سوراخ کردن قایق
burring
بامته سوراخ کردن
spits
سوراخ کردن تف انداختن
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
transfixion
عمل سوراخ کردن
burrs
بامته سوراخ کردن
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
spit
سوراخ کردن تف انداختن
punctures
سوراخ کردن شکست
gride
سوراخ کردن فرورفتن
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
broach
سوراخ کردن قایق
hollow forge
سوراخ کردن گرم
punctured
سوراخ کردن شکست
broached
سوراخ کردن قایق
broaching
سوراخ کردن قایق
pertusion
عمل سوراخ کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
develop
ایجاد کردن
engendered
ایجاد کردن
engenders
ایجاد کردن
engendering
ایجاد کردن
screech
ایجاد کردن
develops
ایجاد کردن
screeching
ایجاد کردن
engender
ایجاد کردن
screeches
ایجاد کردن
screeched
ایجاد کردن
create
ایجاد کردن
creates
ایجاد کردن
creating
ایجاد کردن
jabbed
خنجر زدن سوراخ کردن
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
punctured
سوراخ کردن پنچر شدن
slot
سوراخ کردن شکاف کوچک
drill
سوراخ کردن چاه کندن
jabs
خنجر زدن سوراخ کردن
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting
سوراخ کردن شکاف کوچک
jabbing
خنجر زدن سوراخ کردن
puncture
سوراخ کردن پنچر شدن
jab
خنجر زدن سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن پنچر شدن
drills
سوراخ کردن چاه کندن
drilled
سوراخ کردن چاه کندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com