Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English
Persian
the eye of the needle
سوراخ سوزن
Search result with all words
eye
دهانه سوراخ سوزن
eye
گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing
دهانه سوراخ سوزن
eyeing
گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes
دهانه سوراخ سوزن
eyes
گوشوارهای سوراخ سوزن
eying
دهانه سوراخ سوزن
eying
گوشوارهای سوراخ سوزن
acupunctuate
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
reeve
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to prick at something
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
Other Matches
needle point
سر سوزن سوزن دوزی
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
grids
دریچه سوراخ سوراخ
millepore
مرجان سوراخ سوراخ
riddles
سوراخ سوراخ کردن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
swage block
قالب سوراخ سوراخ
cancellate
سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated
سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellous
سوراخ سوراخ اسفنجی
grid
دریچه سوراخ سوراخ
needling
سوزن
needles
سوزن
needleful
یک سوزن نخ
stilus
سوزن
needled
سوزن
switch point
سوزن
styluses
سوزن
bards
سوزن
styli
سوزن
bard
سوزن
stylus
سوزن
needle
سوزن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
injecting
سوزن زدن
injected
سوزن زدن
needling
سوزن پیکاپ
inject
سوزن زدن
sailmaker's needle
سوزن چادردوزی
needles
سوزن پیکاپ
switch
سوزن دوراهی
switched
سوزن دوراهی
switches
سوزن دوراهی
needled
سوزن پیکاپ
housewives
سوزن دان
housewife
سوزن دان
needle
سوزن پیکاپ
acicular
سوزن وار
pinned
ورودی با سه سوزن
pin
ورودی با سه سوزن
core nail
سوزن هسته
needle point
نوک سوزن
darning needle
سوزن رفوگری
injects
سوزن زدن
drilling pipe
سوزن حفاری
firing pin
سوزن اتش
pinning
ورودی با سه سوزن
packing needle
سوزن جوالدوزی
pointsman
سوزن بان
aciculate
سوزن وار
aciform
بشکل سوزن
belonephebia
سوزن هراسی
pricks
خراش سوزن
pricking
خراش سوزن
pricked
خراش سوزن
prick
خراش سوزن
catwhisker
سوزن بلور
firing pin
سوزن ماشه
test point
سوزن ازمایشی
staple
سوزن منگنه
sew
سوزن کاری
touch needle
سوزن محک
darning neddle
سوزن رفوگری
vga
- سوزن یا پورت
whisker
سوزن بلور
work basket
سبد سوزن و نخ
work baskets
سبد سوزن و نخ
gate
سوزن اتصال به یک FET
dog spike
سوزن نوک گیر
gates
سوزن اتصال به یک FET
drop on
سوزن دوراهی خط اهن
needled
با سوزن تزریق کردن
needle test of vicat
ازمایش با سوزن ویکا
firing pin
سوزن قفل اتش
A sharp knife (pin , needle)
چاقو (سوزن ) تیر
gas inlet valve needle
سوزن شیرورودی بنزین
vaccine point
سوزن ابله کوبی
needling
با سوزن تزریق کردن
needling
سوزن دوزی کردن
needled
سوزن دوزی کردن
needle
سوزن دوزی کردن
needlework
کار سوزن دوزی
needles
سوزن دوزی کردن
needles
با سوزن تزریق کردن
needle lace
کار سوزن دوزی
needle book
سوزن دان کتابی
needle
با سوزن تزریق کردن
needle
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hypo
سوزن تزریق زیر جلدی
needled
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
tone arm
الت سوزن نگهدار گرامافون
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
switchman
سوزن بان راه اهن
There is no room to throw a needle .
<proverb>
جاى سوزن انداختن نیست .
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
needles
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
jacks
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jack
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
hypodermics
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
needleful
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
etui
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
hypodermic
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
prickling
احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
center fire
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
acupuncture
روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
needle work
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
staple
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
embriodery
[آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
sockets
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
isoclinal line
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needled
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pinned
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
puncturing
سوراخ
holing
سوراخ
foraminiferous
سوراخ سوراخ
loop
سوراخ
looped
سوراخ
loops
سوراخ
eyelet
سوراخ
drill hole
سوراخ
tapped
سوراخ
tap
سوراخ
eyelets
سوراخ
edge perforated
لب سوراخ
openings
سوراخ
tapping
سوراخ
cribriform
سوراخ سوراخ
pecker
سوراخ کن
meshing
سوراخ
meshes
سوراخ
mesh
سوراخ
orifices
سوراخ
orifice
سوراخ
broaching
سوراخ کن
broaches
سوراخ کن
broached
سوراخ کن
broach
سوراخ کن
laces
پر از سوراخ
lace
پر از سوراخ
abroach
سوراخ
columbarium
سوراخ
punctures
سوراخ
punctured
سوراخ
broacher
سوراخ کن
puncture
سوراخ
leak
سوراخ
leaked
سوراخ
leaks
سوراخ
perforation
سوراخ
awl
سوراخ کن
boring
سوراخ
alveolar
سوراخ سوراخ
pitting
سوراخ سوراخ
borehole
سوراخ
punctulate
سوراخ سوراخ
slot
سوراخ
opening
سوراخ
outages
سوراخ
outage
سوراخ
slots
سوراخ
imperforate
بی سوراخ
slotting
سوراخ
mure
سوراخ
overture
سوراخ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com