English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
Other Matches
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
jaggies لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
spans فاصله معین
spanning فاصله معین
spanned فاصله معین
span فاصله معین
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
target archery مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
hole center distance فاصله مرکز سوراخ
hyphen فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
controlled airspace قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
tabulation 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
spans فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanned فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
false attack حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
space فاصله دادن فاصله داشتن
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
he takes no notice of it ملتفت نمیشود
The door is jammed. در باز نمیشود.
fat is insoluble in water چربی در اب حل نمیشود
non placer موافقت نمیشود
oil is immiscible with water روغن با اب امیخته نمیشود
no two leaves are identical دو برگ یکی نمیشود
exclusive آنچه شامل نمیشود
leakage به خزانه وارد نمیشود
indelible pencil مدادی که خط ان پاک نمیشود
impossible to get hold of نمیشود گیر آورد
leakages به خزانه وارد نمیشود
non-starters طرحی که انجام نمیشود
non-starter طرحی که انجام نمیشود
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
that does not f. این دلیل نمیشود
He is not to be relied upon. نمیشود به او [مرد] اتکا کرد.
no pay nowork پول ندهندکار هم کرده نمیشود
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
law fallen into desuetude قانونی که دیگر اجرا نمیشود
the law is not retrospective قانون عطف به ماسبق نمیشود
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
ignorance of the law is no defence جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
fine words butter no parsnips بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
fair words butter no parsnips به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
mistake of law is no defence اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
inactive آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
no pains no gains نابرده رنج گنج میسر نمیشود
an impersonal deity خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
acid fast دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
millepore مرجان سوراخ سوراخ
swage block قالب سوراخ سوراخ
grids دریچه سوراخ سوراخ
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
grid دریچه سوراخ سوراخ
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
riddles سوراخ سوراخ کردن
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
riddle سوراخ سوراخ کردن
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
variables داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variable داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
non sequitur nonsensical نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
crush hat کلاه نمدی نرم که ازله شدن خراب نمیشود
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
luggable کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
morganatic marriage عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
inactive پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
fullest که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
detect خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
homosphere قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
detecting خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detects خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
full که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
eying دیده
eyeing دیده
eye water اب دیده
eyes دیده
eye دیده
baseband روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
light struck نور دیده
eyeless بی بصیرت بی دیده
hardened steel فولاد اب دیده
scouts دیده وری
worldly-wise جهان دیده
indiscernible دیده نشدنی
light of one's eyes نور دیده
worldly wise جهان دیده
sightless دیده نشده
pitched تهیه دیده
vedette دیده ورسوار
unsight دیده نشده
invisible دیده نشدنی
enntinel دیده بان
feeders دیده بان
feeder دیده بان
feeler دیده بان
lookouts دیده بان
visible دیده شدنی
scout دیده وری
scouting دیده وری
feelers دیده بان
imperceptible دیده نشدنی
scout car خودرو دیده ور
in sight دیده شدنی
observer دیده بان
damaged خسارت دیده
lookout دیده بان
scouted دیده وری
monitoring دیده بانی
lost زیان دیده
observers دیده بان
blind keyboard صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
reactive mode حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
stager گرگ باران دیده
observational وابسته به دیده بانی
suffering economy اقتصاد اسیب دیده
shock concrete بتن ضرب دیده
sunbaked حرارت افتاب دیده
garret برج دیده بانی
sentinel دیده بان کشیک
sentinels دیده بان کشیک
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
garrets برج دیده بانی
invisibly چنانکه دیده نشود
forward post پستهای دیده ور جلو
brain injured اسیب دیده مغزی
heat affected zone منطقه حرارت دیده
injured muscle عضله اسیب دیده
monitors دیده بانی کردن
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
it is of frequent بسیار دیده میشود
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
you have been seen دیده شده اید
monitored دیده بانی کردن
scouts دیده وری کردن
monitor دیده بانی کردن
injured parties طرف خسارت دیده
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> گرگ باران دیده .
espied دیده بانی کردن
cauliflowr ear گوش اسیب دیده
scouted دیده وری کردن
espy دیده بانی کردن
espying دیده بانی کردن
weatherbeaten باد و باران دیده
espies دیده بانی کردن
injured parties طرف صدمه دیده
had i seen him اگر من او را دیده بودم
damaged shipments محموله خسارت دیده
cheesed off آزار دیده-اذیتشده
scout دیده وری کردن
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
Long absent, soon forgotten. <proverb> از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
i cannot place you نمیدانم شما را کجا دیده ام
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com