Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English
Persian
slot
سوراخ کردن شکاف کوچک
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting
سوراخ کردن شکاف کوچک
Other Matches
notches
شکاف چوبخط سوراخ کردن
notch
شکاف چوبخط سوراخ کردن
judas
شکاف کوچک
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
ostiole
سوراخ یا دهانه کوچک
duckpin
بولینگ با گویهای کوچک بی سوراخ
ant hills
تپهی کوچک دور سوراخ مورچه
candlepins
بازی بولینگ با گویهای کوچک بی سوراخ
ant hill
تپهی کوچک دور سوراخ مورچه
pinned
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pin
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinning
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
helmzhold resonator
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
gill slit
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
riddles
سوراخ سوراخ کردن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
compacting
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacted
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacts
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compact
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
breached
ایجاد شکاف کردن
gash
شکاف دار کردن
breaches
ایجاد شکاف کردن
gashes
شکاف دار کردن
breach
ایجاد شکاف کردن
gashed
شکاف دار کردن
gashing
شکاف دار کردن
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
shear
شکاف دادن قیچی کردن
crevasse
شکاف زدن رخنه کردن
chap
انتخاب کردن شکاف دادن
crevasses
شکاف زدن رخنه کردن
dispart
شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
incising
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
scuttle
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
pools
سوراخ کردن
to break open
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
maneuvering vent
شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
broach
سوراخ کردن قایق
broached
سوراخ کردن قایق
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
gride
سوراخ کردن فرورفتن
spits
سوراخ کردن تف انداختن
spit
سوراخ کردن تف انداختن
hollow forge
سوراخ کردن گرم
transfixion
عمل سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن قایق
tusks
سوراخ کردن یا کندن
broaching
سوراخ کردن قایق
tusk
سوراخ کردن یا کندن
peck
بانوک سوراخ کردن
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
back drill
از پشت سوراخ کردن
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
pecks
بانوک سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن شکست
punch
مهر کردن سوراخ
punch
سوراخ ایجاد کردن
punctures
سوراخ کردن شکست
puncture
سوراخ کردن شکست
punched
مهر کردن سوراخ
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
punctured
سوراخ کردن شکست
punches
سوراخ ایجاد کردن
punched
سوراخ ایجاد کردن
pecking
بانوک سوراخ کردن
prong
باچنگ ک سوراخ کردن
precision bore
سوراخ کردن دقیق
pertusion
عمل سوراخ کردن
burrs
بامته سوراخ کردن
punches
مهر کردن سوراخ
burring
بامته سوراخ کردن
pecked
بانوک سوراخ کردن
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
burred
بامته سوراخ کردن
prongs
باچنگ ک سوراخ کردن
burr
بامته سوراخ کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
drilled
سوراخ کردن چاه کندن
puncturing
سوراخ کردن پنچر شدن
drill
سوراخ کردن چاه کندن
drills
سوراخ کردن چاه کندن
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
jab
خنجر زدن سوراخ کردن
jabs
خنجر زدن سوراخ کردن
puncture
سوراخ کردن پنچر شدن
punctures
سوراخ کردن پنچر شدن
jabbing
خنجر زدن سوراخ کردن
punctured
سوراخ کردن پنچر شدن
jabbed
خنجر زدن سوراخ کردن
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
fraise
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
bore
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
karatonyxis
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
bores
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
pinhole
سوراخ کردن برای گوشی یاز
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
rupture
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
borer
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
concrete coring drill
مته برای سوراخ کردن هسته بتن
jackhammer
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
perforating
سوراخ کردن نفوذ کردن
impaled
سوراخ کردن احاطه کردن
penetract
رخنه کردن سوراخ کردن
impaling
سوراخ کردن احاطه کردن
impale
سوراخ کردن احاطه کردن
impales
سوراخ کردن احاطه کردن
thrusts
سوراخ کردن رخنه کردن در
stick
سوراخ کردن نصب کردن
penetrate
رخنه کردن سوراخ کردن
penetrated
رخنه کردن سوراخ کردن
punched
منگنه کردن سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforates
سوراخ کردن نفوذ کردن
thrust
سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting
سوراخ کردن رخنه کردن در
punch
منگنه کردن سوراخ کردن
gimlet
سوراخ کردن مته کردن
gimlets
سوراخ کردن مته کردن
penetrates
رخنه کردن سوراخ کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com