English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
gride سوراخ کردن فرورفتن
Other Matches
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
founder فرورفتن
foundered فرورفتن
to sinister in فرورفتن
stick فرورفتن
foundering فرورفتن
founders فرورفتن
to go deep in to فرورفتن در
bogs درباتلاق فرورفتن
breaking into the ground فرورفتن در زمین
immersion پوشیدگی فرورفتن در اب
to stall in mud درگل فرورفتن
bog درباتلاق فرورفتن
to give way پس رفتن فرورفتن
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
fantasize به خواب و خیال فرورفتن
merge فرورفتن مستهلک شدن
cover-ups در لاک دفاعی فرورفتن
cover-up در لاک دفاعی فرورفتن
cover up در لاک دفاعی فرورفتن
fantasised به خواب و خیال فرورفتن
fantasized به خواب و خیال فرورفتن
fantasises به خواب و خیال فرورفتن
fantasising به خواب و خیال فرورفتن
fantasizing به خواب و خیال فرورفتن
fantasizes به خواب و خیال فرورفتن
merges فرورفتن مستهلک شدن
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
scuba dive فرورفتن غواص به زیر اب باوسایل
introspect بخود امدن درخود فرورفتن
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
submersible قابل فرورفتن یا فرو بردن درزیر اب
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
pools سوراخ کردن
pooled سوراخ کردن
punch سوراخ کردن
punched سوراخ کردن
pierce سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن
goring سوراخ کردن
to punch a hole in سوراخ کردن
broaches سوراخ کردن
incising سوراخ کردن
punches سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن
to set abroach سوراخ کردن
drills سوراخ کردن
perforate سوراخ کردن
drilled سوراخ کردن
scuttles سوراخ کردن
gore سوراخ کردن
gored سوراخ کردن
pool سوراخ کردن
pierces سوراخ کردن
scuttling سوراخ کردن
gores سوراخ کردن
wear a hole in سوراخ کردن
steek سوراخ کردن
to drill through سوراخ کردن
delve سوراخ کردن
bore سوراخ کردن
scuttled سوراخ کردن
scuttle سوراخ کردن
delves سوراخ کردن
to poke a hole in any thing سوراخ کردن
broached سوراخ کردن
to burn a hole سوراخ کردن
delving سوراخ کردن
bores سوراخ کردن
broach سوراخ کردن
perforating سوراخ کردن
to break open سوراخ کردن
foraminate سوراخ کردن
transfix سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کردن
boring سوراخ کردن
stabs سوراخ کردن
delved سوراخ کردن
drill سوراخ کردن
stabbed سوراخ کردن
stab سوراخ کردن
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
punches سوراخ ایجاد کردن
back drill از پشت سوراخ کردن
pecks بانوک سوراخ کردن
punches مهر کردن سوراخ
prong باچنگ ک سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن قایق
punched سوراخ ایجاد کردن
punch مهر کردن سوراخ
burrs بامته سوراخ کردن
burring بامته سوراخ کردن
burred بامته سوراخ کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
spits سوراخ کردن تف انداختن
transfixion عمل سوراخ کردن
burr بامته سوراخ کردن
lancinate بانیزه سوراخ کردن
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
punctured سوراخ کردن شکست
puncture سوراخ کردن شکست
lack vt با گلوله سوراخ کردن
punched مهر کردن سوراخ
broached سوراخ کردن قایق
spit سوراخ کردن تف انداختن
pertusion عمل سوراخ کردن
tusks سوراخ کردن یا کندن
pecked بانوک سوراخ کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
peck بانوک سوراخ کردن
hollow forge سوراخ کردن گرم
broaches سوراخ کردن قایق
puncturing سوراخ کردن شکست
pecking بانوک سوراخ کردن
precision bore سوراخ کردن دقیق
punctures سوراخ کردن شکست
prongs باچنگ ک سوراخ کردن
to peck a hole in با نوک سوراخ کردن
tusk سوراخ کردن یا کندن
broach سوراخ کردن قایق
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
duck and drake پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
jabbed خنجر زدن سوراخ کردن
notch شکاف چوبخط سوراخ کردن
slot سوراخ کردن شکاف کوچک
punctured سوراخ کردن پنچر شدن
puncture سوراخ کردن پنچر شدن
drilled سوراخ کردن چاه کندن
notches شکاف چوبخط سوراخ کردن
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
jab خنجر زدن سوراخ کردن
drill سوراخ کردن چاه کندن
jabbing خنجر زدن سوراخ کردن
slots سوراخ کردن شکاف کوچک
puncturing سوراخ کردن پنچر شدن
drills سوراخ کردن چاه کندن
punctures سوراخ کردن پنچر شدن
jabs خنجر زدن سوراخ کردن
unkennel از سوراخ یا لانه بیرون کردن
slotting سوراخ کردن شکاف کوچک
pinhole سوراخ کردن برای گوشی یاز
rupture شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
fraise گشادتر کردن سوراخ اره مدور
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
ruptures شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
bores وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
borer هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
karatonyxis عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
rupturing شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
bore وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
concrete coring drill مته برای سوراخ کردن هسته بتن
jackhammer مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
thrust سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrated رخنه کردن سوراخ کردن
perforate سوراخ کردن نفوذ کردن
perforating سوراخ کردن نفوذ کردن
punched منگنه کردن سوراخ کردن
impaled سوراخ کردن احاطه کردن
stick سوراخ کردن نصب کردن
penetract رخنه کردن سوراخ کردن
gimlet سوراخ کردن مته کردن
impaling سوراخ کردن احاطه کردن
punch منگنه کردن سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن نفوذ کردن
penetrates رخنه کردن سوراخ کردن
gimlets سوراخ کردن مته کردن
punches منگنه کردن سوراخ کردن
thrusts سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrate رخنه کردن سوراخ کردن
impales سوراخ کردن احاطه کردن
impale سوراخ کردن احاطه کردن
thrusting سوراخ کردن رخنه کردن در
trepanation مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com